part1
فیک تهیونگ(عشق سیاه)پارت۱
ا.ت:های گایز من ا.ت هستم یه دختر فوق کراش که همه روش کراشن انرژیمم به حدیه که میشه کل دنیا رو برق رسانی کرد خلاصه که پدر مادرم فوت کردن و با برادرم زندگی میکنم همه فک میکنن ما رابطمون بده ولی منو داداشم خیلی همو دوست داریم و دعوامون طبیعی هست من از موضوعات ترسناک خوشم میاد راستی من با +دحرف میزنم
۲۳ساله
تهیونگ:سلام من یه پسر جذاب و خرپولم به اسم کیم تهیونگ انقدر پول دارم که کل دنیا رو بخرم ادم ساکتیم و خون آشامم راستی با علامت _ حرف میزنم
۲۷ساله
ا.ت:
دانشگاهم تموم شد و داشتم بر میگشتم خونه تقریبا دیر وقت بود داشتم میرفتم که بالای سقف یه چیزی دیدم
+این دیگه چیه اخه ادم چجوری میتونه بره اونجا
هی اقا چجوری رفتین اون بالااااا《بلند》
سرشو به طرفم چرخوند این دیگه چیه چشمام قرمزه؟
به خودم اومدم دیدم روبه رومه جیغی کشیدم که کله همسایه هارو بیدار کرد
+تو..دیگه..چ..چی...هستی؟
تهیونگ:
داشتم از تشنگی جون میدادم که صدای یه دختری اومد چرخیدم بوی خیلی خوبی داشت بهش نزدیک شدم و خونشو مکیدم خیلی پر سروصدا بود
+هیییی گفتم تو کی هستی ولم کن درد داره اصلا چرا خونمو میخوری هی خوب بگو کی هستی با توعمااااا《داد》
سرمو از گردنش بیرون اوردم
_خیلی حرف میزنی
+خودم میدونم حالا میشه بگی کی هستی؟
_بای بیبی!
+هوی کجا میری خو ببگو کی هستی خون اشامی چیزی هستی ایششش
خونش با بقیه فرق داشت هرچی میخوردم بیشتر تشنه می شودم خوش طمع بود ولی موضوع اصلی اینه که چرا بیهوش نشد این خیلی عجیبه
ا.ت:
مردتیکه عوضی حتی نگفت کیه ایش اصلا ولش به من چه ولی اخه رو اصابه اهههه شونم مرتیکه مگه خون اشامی ایش
ولش برم خونه سوهو کلمو مغزمو باهم میکنه
+رفته بودی با کی بخابی خواهر جونم(داره اداشو در میاره)
ایش
(ا.ت وارد خونه شد)
پایان
خوب این فیک جدیده امیدوارم حمایتش کنید🌚☠
ا.ت:های گایز من ا.ت هستم یه دختر فوق کراش که همه روش کراشن انرژیمم به حدیه که میشه کل دنیا رو برق رسانی کرد خلاصه که پدر مادرم فوت کردن و با برادرم زندگی میکنم همه فک میکنن ما رابطمون بده ولی منو داداشم خیلی همو دوست داریم و دعوامون طبیعی هست من از موضوعات ترسناک خوشم میاد راستی من با +دحرف میزنم
۲۳ساله
تهیونگ:سلام من یه پسر جذاب و خرپولم به اسم کیم تهیونگ انقدر پول دارم که کل دنیا رو بخرم ادم ساکتیم و خون آشامم راستی با علامت _ حرف میزنم
۲۷ساله
ا.ت:
دانشگاهم تموم شد و داشتم بر میگشتم خونه تقریبا دیر وقت بود داشتم میرفتم که بالای سقف یه چیزی دیدم
+این دیگه چیه اخه ادم چجوری میتونه بره اونجا
هی اقا چجوری رفتین اون بالااااا《بلند》
سرشو به طرفم چرخوند این دیگه چیه چشمام قرمزه؟
به خودم اومدم دیدم روبه رومه جیغی کشیدم که کله همسایه هارو بیدار کرد
+تو..دیگه..چ..چی...هستی؟
تهیونگ:
داشتم از تشنگی جون میدادم که صدای یه دختری اومد چرخیدم بوی خیلی خوبی داشت بهش نزدیک شدم و خونشو مکیدم خیلی پر سروصدا بود
+هیییی گفتم تو کی هستی ولم کن درد داره اصلا چرا خونمو میخوری هی خوب بگو کی هستی با توعمااااا《داد》
سرمو از گردنش بیرون اوردم
_خیلی حرف میزنی
+خودم میدونم حالا میشه بگی کی هستی؟
_بای بیبی!
+هوی کجا میری خو ببگو کی هستی خون اشامی چیزی هستی ایششش
خونش با بقیه فرق داشت هرچی میخوردم بیشتر تشنه می شودم خوش طمع بود ولی موضوع اصلی اینه که چرا بیهوش نشد این خیلی عجیبه
ا.ت:
مردتیکه عوضی حتی نگفت کیه ایش اصلا ولش به من چه ولی اخه رو اصابه اهههه شونم مرتیکه مگه خون اشامی ایش
ولش برم خونه سوهو کلمو مغزمو باهم میکنه
+رفته بودی با کی بخابی خواهر جونم(داره اداشو در میاره)
ایش
(ا.ت وارد خونه شد)
پایان
خوب این فیک جدیده امیدوارم حمایتش کنید🌚☠
۱۵.۷k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.