fake kook
fake kook
part*²⁶
ا.ت:کوک
کوک: ا.ت
دست خودم نبود سریع رفتم بغلش کردم تو بغلم گریه کرد
ا.ت: چرا رفتی از پیشم ها
کوک: نمیخواستم اذیت بشی از حرفای پدرت
ا.ت: دیگه برام هیچی مهم نیست هرچی میخوان بگن من فقط تورو میخوام حتی اگه توهم منو نخوای
کوک: من عاشقتم واقعا نمیدونم چطور ثابت کنم
ا.ت: نمیخواد ثابت کنی من تورو میشناسم
کوک: خوبی
ا.ت: اره
کوک: وایسا ببینم اون کی بود اومد دنبالم
ا.ت: تهیونگ بود
کوک: چی تهیونگ چطور نشناختمش
ا.ت: 😂برو بهش بگو بیاد داخل
کوک: باشه
رفتم بیرون
تهیونگ: چیشد
کوک: هیچی خواستم بهت بگم خودتو خسته نکن اینجا بمونی ا.ت پیشمه تو برو
تهیونگ: من برم باشه
کوک: بای
رفتم داخل
ا.ت: نیومد
کوک: گفت کار دارم میخوام برم خیلی بهش اصرار کردم گفت میخوام برم
ا.ت: باشه
کوک: ا.ت بیا کامل و توافقی از هم جدا شیم
ا.ت: چرا نکنه دوس دختر داری
کوک: نه میگم ما نمیتونیم باهم باشیم هروز یه اتفاقی میفته
ا.ت: دیگه پدر و مادرم مشکلی نمیتونن داشته باشن
کوک: چرا؟ شاید داشته باشن
ا.ت: ایی
کوک: چیشد خوبی
ا.ت: نه دلم درد میکنه
کوک: بیا بریم دکتر
ا.ت: نه نمیخواد برو تو کیفم قرصمو بیار
کوک: باشه
سریع رفتم قوصشو اوردم
کوک: بیا بخور
ا.ت: مرسی
کوک: خوبی
ات: اره
کوک: بیا بشین چی شد؟
ا.ت: گفتم که پدر و مادرم دیگه نباید مشکلی داشته باشن چون بحث نوشون بازه
کوک: چی نوه؟ کی بچه داره؟
ا.ت: اگه بگم من باور میکنی
کوک: نه نمیکنم خودت میدونی باور نمیکنم پس چرا میگی
ا.ت: راسته اون دفعه مجبور شدم ولی این بار راسته
کوک: باز مشاورت چیز جدیدی گفت
ا.ت: بیا اینو بگیر جواب ازمایش
کوک: باور کردم نیاز نیست
ا.ت: خوشحال نشدی؟
کوک: نه
ا.ت: چیزی شده اصلا دوسم داری؟
کوک: نکنه اومدی دنبالم بخاطر این
ا.ت: نه من خودم خیلی دنبالت بودم ولی نمیخواستم این بچه داشته باشم قرص میخوردم که تهیونگ نزاشت دیگه بخورم
کوک: ا.ت تو واقعا بچه داری؟
ا.ت: مگه من باهات شوخی دارم
کوک: ا.ت نگو
ا.ت: چیشده چرا داری گریه میکنی؟
شرط پارت بعد
لایک: ۱۵
کامنت: ۲۰ بدون نوشتن بعدی😁
#کوک
#فیک
#سناریو
part*²⁶
ا.ت:کوک
کوک: ا.ت
دست خودم نبود سریع رفتم بغلش کردم تو بغلم گریه کرد
ا.ت: چرا رفتی از پیشم ها
کوک: نمیخواستم اذیت بشی از حرفای پدرت
ا.ت: دیگه برام هیچی مهم نیست هرچی میخوان بگن من فقط تورو میخوام حتی اگه توهم منو نخوای
کوک: من عاشقتم واقعا نمیدونم چطور ثابت کنم
ا.ت: نمیخواد ثابت کنی من تورو میشناسم
کوک: خوبی
ا.ت: اره
کوک: وایسا ببینم اون کی بود اومد دنبالم
ا.ت: تهیونگ بود
کوک: چی تهیونگ چطور نشناختمش
ا.ت: 😂برو بهش بگو بیاد داخل
کوک: باشه
رفتم بیرون
تهیونگ: چیشد
کوک: هیچی خواستم بهت بگم خودتو خسته نکن اینجا بمونی ا.ت پیشمه تو برو
تهیونگ: من برم باشه
کوک: بای
رفتم داخل
ا.ت: نیومد
کوک: گفت کار دارم میخوام برم خیلی بهش اصرار کردم گفت میخوام برم
ا.ت: باشه
کوک: ا.ت بیا کامل و توافقی از هم جدا شیم
ا.ت: چرا نکنه دوس دختر داری
کوک: نه میگم ما نمیتونیم باهم باشیم هروز یه اتفاقی میفته
ا.ت: دیگه پدر و مادرم مشکلی نمیتونن داشته باشن
کوک: چرا؟ شاید داشته باشن
ا.ت: ایی
کوک: چیشد خوبی
ا.ت: نه دلم درد میکنه
کوک: بیا بریم دکتر
ا.ت: نه نمیخواد برو تو کیفم قرصمو بیار
کوک: باشه
سریع رفتم قوصشو اوردم
کوک: بیا بخور
ا.ت: مرسی
کوک: خوبی
ات: اره
کوک: بیا بشین چی شد؟
ا.ت: گفتم که پدر و مادرم دیگه نباید مشکلی داشته باشن چون بحث نوشون بازه
کوک: چی نوه؟ کی بچه داره؟
ا.ت: اگه بگم من باور میکنی
کوک: نه نمیکنم خودت میدونی باور نمیکنم پس چرا میگی
ا.ت: راسته اون دفعه مجبور شدم ولی این بار راسته
کوک: باز مشاورت چیز جدیدی گفت
ا.ت: بیا اینو بگیر جواب ازمایش
کوک: باور کردم نیاز نیست
ا.ت: خوشحال نشدی؟
کوک: نه
ا.ت: چیزی شده اصلا دوسم داری؟
کوک: نکنه اومدی دنبالم بخاطر این
ا.ت: نه من خودم خیلی دنبالت بودم ولی نمیخواستم این بچه داشته باشم قرص میخوردم که تهیونگ نزاشت دیگه بخورم
کوک: ا.ت تو واقعا بچه داری؟
ا.ت: مگه من باهات شوخی دارم
کوک: ا.ت نگو
ا.ت: چیشده چرا داری گریه میکنی؟
شرط پارت بعد
لایک: ۱۵
کامنت: ۲۰ بدون نوشتن بعدی😁
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۹.۹k
۰۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.