پارت چهارم
پارت چهارم
little angel
ویو ا/ت
صبح پاشدم دل درد خیلی شدیدی داشتم به پا تختی که کنارم بود نگاه کردم مسکن و آب گذاشته هه به لکه خونی که روی ملافه بود نگاه کردم دوباره اشک از گونم سر خورد متنفرم از همتوننننننن(داد)
ویو بینا
دیدم صدای جیغ میاد با سرعت رفتم تو اتاقی که ا/ت بود دیدم زانو هاش رو بغل کرده گریه میکنه
بینا: هیس من اینجام آروم باش
ا/ت: چطور آروم باشم بینا(آروم)
بینا: میدونم میدونم برات خیلی سخته درکت میکنم ولی کاری که شده .... حالا پاشو ببرمت حموم
ویو کیم
هوفففف دارم دیونه میشم
لایلا: بالاخره پدرت کارش رو کرد(پوزخند)
کیم: در مورد اون حرف نزن(عصبی)
لایلا: من که چیزی نمیگم(جرعه ای از قهوش خورد)
لایلا : کاری نداری؟(سرد)
کیم:کجا به سلامتی؟( عصبی)
لایلا: میخوام برم بیرون بادوستم(سرد)
کیم : کدوم دوستت؟
لایلا:هوففف ... با بورام
کیم : آها باشه
لایلا رفت و درو محکم بست تو فکر رو خیالم غرق شده بودم
______
(چند روز بعد عمارت کیم)
ویو ا/ت
امروز سرم بد گیج میرفت همش حالت تهوع داشتم
ویو کیم
این چند روز لایلا باهام سرد شده بود هروز بیرون بود دیر میومد نمیدونم دیگه چیکار کنم ( غصه نخور پسرم ارزششو نداره🤧)
__
بینا:ا/ت (با داد)
ا/ت: چته چرا داد میزنی کر شدم
بینا: میخوام برای چند روز برم پیش مامانم از ارباب بزرگ اجازه گرفت (با ذوق)
ا/ت: آها(که حالت تهوع گرفت رفت سمت سرویس
بینا: ا/ت حالت خوبه وای خدای من (با نگرانی )
بینا: نکنه(با تعجب و خشک زده) بارداری ؟
باید به اجوما بگم
ویو بینا
بدو بدو رفتم پایین به اجوما همه چیو گفتم اومدن بالا
اجوما : ا/ت وایسا ...
ادامه دارد....
little angel
ویو ا/ت
صبح پاشدم دل درد خیلی شدیدی داشتم به پا تختی که کنارم بود نگاه کردم مسکن و آب گذاشته هه به لکه خونی که روی ملافه بود نگاه کردم دوباره اشک از گونم سر خورد متنفرم از همتوننننننن(داد)
ویو بینا
دیدم صدای جیغ میاد با سرعت رفتم تو اتاقی که ا/ت بود دیدم زانو هاش رو بغل کرده گریه میکنه
بینا: هیس من اینجام آروم باش
ا/ت: چطور آروم باشم بینا(آروم)
بینا: میدونم میدونم برات خیلی سخته درکت میکنم ولی کاری که شده .... حالا پاشو ببرمت حموم
ویو کیم
هوفففف دارم دیونه میشم
لایلا: بالاخره پدرت کارش رو کرد(پوزخند)
کیم: در مورد اون حرف نزن(عصبی)
لایلا: من که چیزی نمیگم(جرعه ای از قهوش خورد)
لایلا : کاری نداری؟(سرد)
کیم:کجا به سلامتی؟( عصبی)
لایلا: میخوام برم بیرون بادوستم(سرد)
کیم : کدوم دوستت؟
لایلا:هوففف ... با بورام
کیم : آها باشه
لایلا رفت و درو محکم بست تو فکر رو خیالم غرق شده بودم
______
(چند روز بعد عمارت کیم)
ویو ا/ت
امروز سرم بد گیج میرفت همش حالت تهوع داشتم
ویو کیم
این چند روز لایلا باهام سرد شده بود هروز بیرون بود دیر میومد نمیدونم دیگه چیکار کنم ( غصه نخور پسرم ارزششو نداره🤧)
__
بینا:ا/ت (با داد)
ا/ت: چته چرا داد میزنی کر شدم
بینا: میخوام برای چند روز برم پیش مامانم از ارباب بزرگ اجازه گرفت (با ذوق)
ا/ت: آها(که حالت تهوع گرفت رفت سمت سرویس
بینا: ا/ت حالت خوبه وای خدای من (با نگرانی )
بینا: نکنه(با تعجب و خشک زده) بارداری ؟
باید به اجوما بگم
ویو بینا
بدو بدو رفتم پایین به اجوما همه چیو گفتم اومدن بالا
اجوما : ا/ت وایسا ...
ادامه دارد....
۵.۰k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.