عشق ناپایدار 💔 ■Part 21■
رفتم سمت جعبه کمک های اولیه و ژل مخصوص کبودی رو برداشتم و رفتم تو اتاق نایون
دایون: بلند شد نایون لباساتو عوض کنم
نایون بلند شد و من لباسشو عوض کردم و نشوندمش رو تخت و دستش رو ژل زدم و رفتم دستم رو شستم و برگشتم پیشش
دایون: منو میبخشی؟
نایون به چشمام خیره شده بود
دایون: دیگه قول میدم تورو نزارم پیش خاله
نایون سرش رو به معنی مثبت تکون داد و من بوسه ای به پیشونیش زدم و و با هم بلند شدیم رفتیم تو آشپز خونه
دایون: خب چی درست کنیم؟
نایون: کیک کاکائویی و پیتزا
دایون: اوممم ایده خوبیه بزن بریم برای درست کردنش
من و نایون توی آشپز خونه مشغول شدیم تا اینکه گوشی من زنگ خورد
(نامجون)
دیگه ساعت ۷ غروب بود و تصمیم گرفتم زنگ بزنم به دایون تا ببینم چیشده
دایون: الو
نامجون: سلام
دایون: سلام خوبی؟
نامجون: آره خوبم دایون چیشد رفتی دکتر؟
دایون: خب گفت درمان داره فقط باید با همسرت بیای تا یسری نکات رو بگم
نامجون: واقعا!؟
دایون: بله منکه بهتون گفتم راه درمان جدید اومده
نامجون: باورم نمیشه
دایون: منم اولش باورم نمیشد ولی خب
نامجون: پس بعد از حل این مسائل باید بریم تو کارش
دایون: بله جناب کیم
نامجون: بی صبرانه منتظرم تا طعم بدنت رو دوباره بچشم
دایون: منم همینطور
نامجون: اوففف شیطونه میگه همین الان بیام بکنمتا
دایون: یااا به شیطونه بگو از این چیزا بهت نگه چون نمیشه
نامجون: چشم دایون شی
دایون: خب دیگه من برم پی غذا که الان میسوزه
نامجون: باشه مراقب خودتون باشین
دایون: باشه عزیزم بای
نامجون: بای
گوشی رو قطع کردم و راه افتادم سمت خونه
(دایون)
بالاخره بعد از کلی زحمت هم کیکمون آماده شد هم پیتزا
نایون: تموم شد
دایون: اوهوم حالا وقت خوردنشونه
نایون: یس
وسایل سفره رو چیندیم و نشستیم و مشغول خوردن پیتزامون شدیم
نایون: خیلی خوشمزه شده
دایون: اوهوم خیلی
نایون: مامانی
دایون: جانم
نایون: فقط یه روز مونده تا بابا برگرده پیشمون؟
دایون: اوهوم
نایون: اخجوننننن
کپی ممنوع ❌
دایون: بلند شد نایون لباساتو عوض کنم
نایون بلند شد و من لباسشو عوض کردم و نشوندمش رو تخت و دستش رو ژل زدم و رفتم دستم رو شستم و برگشتم پیشش
دایون: منو میبخشی؟
نایون به چشمام خیره شده بود
دایون: دیگه قول میدم تورو نزارم پیش خاله
نایون سرش رو به معنی مثبت تکون داد و من بوسه ای به پیشونیش زدم و و با هم بلند شدیم رفتیم تو آشپز خونه
دایون: خب چی درست کنیم؟
نایون: کیک کاکائویی و پیتزا
دایون: اوممم ایده خوبیه بزن بریم برای درست کردنش
من و نایون توی آشپز خونه مشغول شدیم تا اینکه گوشی من زنگ خورد
(نامجون)
دیگه ساعت ۷ غروب بود و تصمیم گرفتم زنگ بزنم به دایون تا ببینم چیشده
دایون: الو
نامجون: سلام
دایون: سلام خوبی؟
نامجون: آره خوبم دایون چیشد رفتی دکتر؟
دایون: خب گفت درمان داره فقط باید با همسرت بیای تا یسری نکات رو بگم
نامجون: واقعا!؟
دایون: بله منکه بهتون گفتم راه درمان جدید اومده
نامجون: باورم نمیشه
دایون: منم اولش باورم نمیشد ولی خب
نامجون: پس بعد از حل این مسائل باید بریم تو کارش
دایون: بله جناب کیم
نامجون: بی صبرانه منتظرم تا طعم بدنت رو دوباره بچشم
دایون: منم همینطور
نامجون: اوففف شیطونه میگه همین الان بیام بکنمتا
دایون: یااا به شیطونه بگو از این چیزا بهت نگه چون نمیشه
نامجون: چشم دایون شی
دایون: خب دیگه من برم پی غذا که الان میسوزه
نامجون: باشه مراقب خودتون باشین
دایون: باشه عزیزم بای
نامجون: بای
گوشی رو قطع کردم و راه افتادم سمت خونه
(دایون)
بالاخره بعد از کلی زحمت هم کیکمون آماده شد هم پیتزا
نایون: تموم شد
دایون: اوهوم حالا وقت خوردنشونه
نایون: یس
وسایل سفره رو چیندیم و نشستیم و مشغول خوردن پیتزامون شدیم
نایون: خیلی خوشمزه شده
دایون: اوهوم خیلی
نایون: مامانی
دایون: جانم
نایون: فقط یه روز مونده تا بابا برگرده پیشمون؟
دایون: اوهوم
نایون: اخجوننننن
کپی ممنوع ❌
۹۲.۰k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.