طاها
#طاها#
صب با تکونای یه نفر بیدار شدم و بله کسی نیست جز خروس بی محل جناب شکیب ( ببخشید)
بیدار بودم اما چشمامو وا نکردم بعد چن دیقه دیدم بیخیال شد زیر چشمی دیدم اقا خوابش برده منو بیدار کرد خودش مث خرس خوابید یه فکر شیطانی زد به سرم😈دارم برات اق شکیب رفتم تو اشپزخونه یه پارچ اب یخ برداشتم رفتم بالا سرش اروم تو دلم ۱ ۲ ۳ آب داخل پارچ و خالی کردم روش ک مث جن زده ها از رو تخت پرت شد پایین منم جر خوردم از 😂خنده
یه نگا بش کردم دیدم مث گوجه قرمز شده 😂😐داره با اخم بم نگا میکنه
منم یه نگا بش کردم بعد مث جت از اتاق زدم بیرون شکیبم از اتاق داد زد گف طاها دسم بت برسه جرت میدممممم ببشید 😶😐
یکم گذشت شکیب از اتاق اومد بیرون رفت تو اشپزخونه تو یخچال یه کوکاکولا برداشت اومد لم داد رومبل روبه روییم بعد یه نگا بش کردم دیدم وگفتم
طاها شکیب اول صبح کی نوشابه میخوره
شکیب کی گفته اول صبه احمق جون ساعت ۴ بعد تا اینو گف یکم از نوشابش خورد یهو پرید تو گلوش داشت سرفه میکرد منم دویدم رفتم اشپزخونه براش اب اوردم خورد یکم بهتر شد بعد یکی زد تو سر من یکی زد تو سر خودش😶😐
طاها گاوووو چرا منو میزنی
شکیب احمق جون من از صب اومدم. بت بگم ساعت ۳ میتینگ داریم انقد صدات کردم بیدار نشدی الانم ساعت چهار مبین جرمون نده صلوات😶😐
طاها گاوووو الان باید بم بگی اشهدتو بخون که قراره بمیریم وایسا الان میام
ـشکیب طاها رف تو اتاق بعد یه کاغذ خودکار نشست رومبل بعد گف خب تموم شد من برم اماده شم بیام رب ساعت گذشت اقا بالاخره اماده شد اومد بش گفتم تو کاغذ چی نوشتی؟
طاها هیچ وصیت ناممو نوشتم 😶😐
خلاصه سوار ماشین شدیم
پایان پارت ۱
صب با تکونای یه نفر بیدار شدم و بله کسی نیست جز خروس بی محل جناب شکیب ( ببخشید)
بیدار بودم اما چشمامو وا نکردم بعد چن دیقه دیدم بیخیال شد زیر چشمی دیدم اقا خوابش برده منو بیدار کرد خودش مث خرس خوابید یه فکر شیطانی زد به سرم😈دارم برات اق شکیب رفتم تو اشپزخونه یه پارچ اب یخ برداشتم رفتم بالا سرش اروم تو دلم ۱ ۲ ۳ آب داخل پارچ و خالی کردم روش ک مث جن زده ها از رو تخت پرت شد پایین منم جر خوردم از 😂خنده
یه نگا بش کردم دیدم مث گوجه قرمز شده 😂😐داره با اخم بم نگا میکنه
منم یه نگا بش کردم بعد مث جت از اتاق زدم بیرون شکیبم از اتاق داد زد گف طاها دسم بت برسه جرت میدممممم ببشید 😶😐
یکم گذشت شکیب از اتاق اومد بیرون رفت تو اشپزخونه تو یخچال یه کوکاکولا برداشت اومد لم داد رومبل روبه روییم بعد یه نگا بش کردم دیدم وگفتم
طاها شکیب اول صبح کی نوشابه میخوره
شکیب کی گفته اول صبه احمق جون ساعت ۴ بعد تا اینو گف یکم از نوشابش خورد یهو پرید تو گلوش داشت سرفه میکرد منم دویدم رفتم اشپزخونه براش اب اوردم خورد یکم بهتر شد بعد یکی زد تو سر من یکی زد تو سر خودش😶😐
طاها گاوووو چرا منو میزنی
شکیب احمق جون من از صب اومدم. بت بگم ساعت ۳ میتینگ داریم انقد صدات کردم بیدار نشدی الانم ساعت چهار مبین جرمون نده صلوات😶😐
طاها گاوووو الان باید بم بگی اشهدتو بخون که قراره بمیریم وایسا الان میام
ـشکیب طاها رف تو اتاق بعد یه کاغذ خودکار نشست رومبل بعد گف خب تموم شد من برم اماده شم بیام رب ساعت گذشت اقا بالاخره اماده شد اومد بش گفتم تو کاغذ چی نوشتی؟
طاها هیچ وصیت ناممو نوشتم 😶😐
خلاصه سوار ماشین شدیم
پایان پارت ۱
۲۵.۴k
۲۹ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.