فالو کن زیر ابدی بگو ۸ بدم
تک پارتی
با دقت توی "جواهر فروشی 7" دنبال حلقه می گشت .
متاهل ؟ نه . خواستگاری ؟ نه . کادو ولنتاین ؟ نه .
دنبال حلقه ایی ایده ال برای خودش و شیش تا رفیقاش !
نمونه ی خاصی پیدا نکرد .
سمته فروشنده رفت و گفت : دنبال حلقه خاصی هستم و عجله دارم .
فروشنده درحالی که به زوجی پیشنهاد می داد گفت : صبور باش ، کارشون راه بندازم میام .
اما از شما جوون های عجول.
ماسکش رو دراورد و بار دیگ بلند تر گفت : آقا من دنبال حلقه برای زوج نیستم . حلقه خاصی میخوام .
فروشنده رو بهش کرد .
_ [ خدای من . این همون خواننده معروفه ! ]
کت و شلوارش سفید بود ، پیرهن ابی زیرش .
عینکی گرد و زیبا .
موهاش به ظرافت روی صورت خوش تراشش رو گرفته بود .
لبخندی زد و گفت : من عجله دارم قربان . به نظرم این زوج هم میخوان خودشون انتخاب کنن .
زوج بهش خیره شده بود .
• باور نکردنیه .
مرد به سمتش اومد و گفت : چطور میتونم بهتون کمک کنم قربان ؟
شروع به توضیح دادن کرد : حلقه ایی الماس نشان و نقره ایی میخوام . میخوام روش برام حکاکی انجام بدین .
فروشنده اون رو به بخش حلقه های الماس نشان برد و اون ها رو نشونش داد .
پیش خوان پر شده بود .
اما پسرک با جسارت رد میکرد . اون حلقه ی خاصی میخواست .
' نگینی درشت از الماس داره .
خوب نیست .
' این یکی طلا و الماس رو باهم داره .
جالب نیست .
' این مدل از شیشه و الماسه .
دوسش ندارم .
فروشنده اهی کشید و گفت : تنها یک مدل از این سی مدل مونده ...
بیرون اوردش و گفت : دورش نقره و نگینش الماسه که با رگه های نقره زینت خورده .
قیمتش هم 15 میلیون وونه و نسبت به بقیه قیمت کمتری داره .
چشمای پسرک درخشید و گفت : هفت عدد از همین مدل میخوام .
چشم های مرد گرد شد : هفت تا ؟
پسرک با نگاهی خشن سر تکون داد .
بعد از پنج دقیقه هفت حلقه توی جعبه هایی به رنگ های :
آبی ، طلایی ، سیاه ، صورتی ، بنفش ، سبز و قرمز روی پیشخوان آماده بودن !
فروشنده گفت : برای چی هفت تا؟
بادیگارد پاسخ داد : برای دوستانشون .
خندید و در ادامه ی حرف بادیگاردش گفت : دقیقا من حلقه خریدم اما متاهل نیستم . برای شیش تا از دوستام حلقه الماس ست خریدم .
پوزخندی زد و ادامه داد:
میخوام دوستامو با پول لوس کنم !
و از اون جواهر فروشی بیرون اومد .
روز بعد اخبار ها پر شد از این تیرز:
خواننده ی محبوب هفت حلقه الماس خرید !
چند روز بعد اون و دوستاش با حلقه های ست توی کاخ آبی سخنرانی کردن .
یک نفر ازش پرسید : خودت رو توصیف کن .
جوابی با ابهت داد :
من جانگ هوسوک پادشاه دنس هستم .
ولخرجی میکنم . میخوام با پول هام با رفیقا خوش باشم چیزی که بقیه آرزوش رو دارن !
آره اون هوسوکه ... پسری که بیشترین سرمایه گروه بنگتن رو داره !
#هوسوک
#فیک
#تکپارتی
با دقت توی "جواهر فروشی 7" دنبال حلقه می گشت .
متاهل ؟ نه . خواستگاری ؟ نه . کادو ولنتاین ؟ نه .
دنبال حلقه ایی ایده ال برای خودش و شیش تا رفیقاش !
نمونه ی خاصی پیدا نکرد .
سمته فروشنده رفت و گفت : دنبال حلقه خاصی هستم و عجله دارم .
فروشنده درحالی که به زوجی پیشنهاد می داد گفت : صبور باش ، کارشون راه بندازم میام .
اما از شما جوون های عجول.
ماسکش رو دراورد و بار دیگ بلند تر گفت : آقا من دنبال حلقه برای زوج نیستم . حلقه خاصی میخوام .
فروشنده رو بهش کرد .
_ [ خدای من . این همون خواننده معروفه ! ]
کت و شلوارش سفید بود ، پیرهن ابی زیرش .
عینکی گرد و زیبا .
موهاش به ظرافت روی صورت خوش تراشش رو گرفته بود .
لبخندی زد و گفت : من عجله دارم قربان . به نظرم این زوج هم میخوان خودشون انتخاب کنن .
زوج بهش خیره شده بود .
• باور نکردنیه .
مرد به سمتش اومد و گفت : چطور میتونم بهتون کمک کنم قربان ؟
شروع به توضیح دادن کرد : حلقه ایی الماس نشان و نقره ایی میخوام . میخوام روش برام حکاکی انجام بدین .
فروشنده اون رو به بخش حلقه های الماس نشان برد و اون ها رو نشونش داد .
پیش خوان پر شده بود .
اما پسرک با جسارت رد میکرد . اون حلقه ی خاصی میخواست .
' نگینی درشت از الماس داره .
خوب نیست .
' این یکی طلا و الماس رو باهم داره .
جالب نیست .
' این مدل از شیشه و الماسه .
دوسش ندارم .
فروشنده اهی کشید و گفت : تنها یک مدل از این سی مدل مونده ...
بیرون اوردش و گفت : دورش نقره و نگینش الماسه که با رگه های نقره زینت خورده .
قیمتش هم 15 میلیون وونه و نسبت به بقیه قیمت کمتری داره .
چشمای پسرک درخشید و گفت : هفت عدد از همین مدل میخوام .
چشم های مرد گرد شد : هفت تا ؟
پسرک با نگاهی خشن سر تکون داد .
بعد از پنج دقیقه هفت حلقه توی جعبه هایی به رنگ های :
آبی ، طلایی ، سیاه ، صورتی ، بنفش ، سبز و قرمز روی پیشخوان آماده بودن !
فروشنده گفت : برای چی هفت تا؟
بادیگارد پاسخ داد : برای دوستانشون .
خندید و در ادامه ی حرف بادیگاردش گفت : دقیقا من حلقه خریدم اما متاهل نیستم . برای شیش تا از دوستام حلقه الماس ست خریدم .
پوزخندی زد و ادامه داد:
میخوام دوستامو با پول لوس کنم !
و از اون جواهر فروشی بیرون اومد .
روز بعد اخبار ها پر شد از این تیرز:
خواننده ی محبوب هفت حلقه الماس خرید !
چند روز بعد اون و دوستاش با حلقه های ست توی کاخ آبی سخنرانی کردن .
یک نفر ازش پرسید : خودت رو توصیف کن .
جوابی با ابهت داد :
من جانگ هوسوک پادشاه دنس هستم .
ولخرجی میکنم . میخوام با پول هام با رفیقا خوش باشم چیزی که بقیه آرزوش رو دارن !
آره اون هوسوکه ... پسری که بیشترین سرمایه گروه بنگتن رو داره !
#هوسوک
#فیک
#تکپارتی
۳.۶k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.