♡pt: ♡⁸
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویو فردا شب:
هوسوک ویو:
بچها نشسته بودن که منم رفتم و پیششون نشستم
هوسوک: ا/ت ا/ت یه دقیقه بیا«داد»
ا/ت اومد نشست پیشمون
ا/ت: جانم کاری داشتی؟
هوسوک: اره ما توی سوال گیر کردیم که میخواهیم این کنجکاویی رو برطرف کنیم
ا/ت: چی شده؟!
هوسوک: ما فکر میکنیم تو شبیه سوفیا باشی حالا دیگه نیاز بدونی کیه؟ فقط یه خواهش داریم
ا/ت:؟
هوسوک: میشه نمیدونم چطور بگم
یونگی: لباست رو در بیار
ا/ت: چیی
یونگی: زود باش حوصله کل کل ندارم
ا/ت: ب.. باش فقط لباسم دیگهههه
یونگی: هوم
ا/ت ویو:
لباسم رو کم کم کشیدم بالا که فقط سوتین مشکی تنم بود
هوسوک: امکان نداره
پسرا: تو شک بودن
ا/ت: خب الان توضیح میخوام سری
هوسوک: این یعنی اینکه تو مثل سوفیا ژن بینهایت خون رو داری یعنی خون بدنت تموم نمیشه
ا/ت: هن خیلی تاثیر گذار بود
یونگی ویو:
بهتر بود مطمعن بشم بخاطر یه ماه گرفتگی نباید همچین چیزی رو باور میکردیم
رفتم بالا سرش و سرمو توی گردن بردم جایی که قرار بود نیشام رو توش فرو کنم رو خیس کردم و و نیشم رو توی گردنش کردم خیلی داشتم میخوردم که دستم رو سفت فشار میداد که دستش بی حس شد و اروم پلکاش سنگین شد تهیونگ اومد و لباس ا/ت رو تنش کرد بعد چند دقیقه که یقش رو زدم کنار جای نیش داشت پاک میشد
یونگی: هه حدس میزدم
هوسوک: نگو که ردش پاک شد
یونگی: طور دیگه ای فکر میکردی
تهیونگ: بسه بابا همین مونده بود لباسشو در بیارید که در اوردید برید کنار
تهیونگ ویو:
بردمش توی اتاقم و روی تخت خوابودنمش
نمیدونم چرا قلبم گرم بود وقتی پیشش بودم
موهاش رو ناز میکردم که طاقت نیاوردم و بوسه ای خیس روی لباش گذاشتم
که بیدار شد
ا/ت: داری منو میبوسی؟!!
تهیونگ: ببخشید
ا/ت: مشکلی نیست
ا/ت: کی لباسمو پوشنده واسم؟
تهیونگ: بازم ببخشید ولی من
ا/ت: هوم که اینطور
ا/ت: راستی اگه دوست دخترت بفهمه که منو بوسیدی بد میشه دنبال دردسر نیستم
تهیونگ: ههه «خنده مستطیلی» ندارم بابا
ا/ت: بعیده
تهیونگ: ههه خب من میرم بیرون استراحت کن
ا/ت: هوم ولی لبات خوشمزس با اینکه خون میخوری
تهیونگ:«لباش رو کبوند رو لبای ا/ت» اوم مال توم
ا/ت: باش باشه
«و رفت بیرون»
جیمین ویو:
تهیونگ از اتاق ا/ت اومد بیرون و رفت بیرون عمارت
منم خیلی تشنه بودم رفتم تو اتاق ا/ت
ا/ت: سلام اینجا چیکار میکنی
جیمین: نمیتونم بیام پیش بیبیم
ا/ت: اگه دوست داری اینطوری صدا بزنی مشکلی نیست
جیمین: پس خوبه
جیمین: میتونم یکم خون بخورم؟
ا/ت: حالا که میگید چیزیم نمیشه باشه
«یقه لباسش رو زد پایین»
جیمین: هه منظورم جوری دیگس
ا/ت: هوم
جیمین ویو:
رفتم رو تخت و پاهاش رو گرفتم و به سمت خودم کشیدم شلوارش کوتاه بود از زانو هاشم بالا تر بود نیشام رو توی رونش فرو کردم
ا/ت: اخخ
بعد چند ثانیه انگشت شستم رو روی جای نیش کشیدم که ناله ریزی کرد
جیمین: هوم خیلی خوشمزه بود
ا/ت: اخه مگه رون هم میشه؟!
جیمین: اگه نشه هم من میکنم
ا/ت: هوم
جیمین: ممکنه الان قش کنی ولی آخرین کلمه رو میگم
جیمین: خیلی هاتی بیبی
«که ا/ت خوابش برد»
جیمین: هه بدبخت اصلا بیدار نشده به خواب میره
جیمین ویو:
رفتم بیرون گذاشتم بخوابه منم رفتم و خوابیدم
«پایان»«برای پارت های بیشتر حمایت فراموش نشه»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویو فردا شب:
هوسوک ویو:
بچها نشسته بودن که منم رفتم و پیششون نشستم
هوسوک: ا/ت ا/ت یه دقیقه بیا«داد»
ا/ت اومد نشست پیشمون
ا/ت: جانم کاری داشتی؟
هوسوک: اره ما توی سوال گیر کردیم که میخواهیم این کنجکاویی رو برطرف کنیم
ا/ت: چی شده؟!
هوسوک: ما فکر میکنیم تو شبیه سوفیا باشی حالا دیگه نیاز بدونی کیه؟ فقط یه خواهش داریم
ا/ت:؟
هوسوک: میشه نمیدونم چطور بگم
یونگی: لباست رو در بیار
ا/ت: چیی
یونگی: زود باش حوصله کل کل ندارم
ا/ت: ب.. باش فقط لباسم دیگهههه
یونگی: هوم
ا/ت ویو:
لباسم رو کم کم کشیدم بالا که فقط سوتین مشکی تنم بود
هوسوک: امکان نداره
پسرا: تو شک بودن
ا/ت: خب الان توضیح میخوام سری
هوسوک: این یعنی اینکه تو مثل سوفیا ژن بینهایت خون رو داری یعنی خون بدنت تموم نمیشه
ا/ت: هن خیلی تاثیر گذار بود
یونگی ویو:
بهتر بود مطمعن بشم بخاطر یه ماه گرفتگی نباید همچین چیزی رو باور میکردیم
رفتم بالا سرش و سرمو توی گردن بردم جایی که قرار بود نیشام رو توش فرو کنم رو خیس کردم و و نیشم رو توی گردنش کردم خیلی داشتم میخوردم که دستم رو سفت فشار میداد که دستش بی حس شد و اروم پلکاش سنگین شد تهیونگ اومد و لباس ا/ت رو تنش کرد بعد چند دقیقه که یقش رو زدم کنار جای نیش داشت پاک میشد
یونگی: هه حدس میزدم
هوسوک: نگو که ردش پاک شد
یونگی: طور دیگه ای فکر میکردی
تهیونگ: بسه بابا همین مونده بود لباسشو در بیارید که در اوردید برید کنار
تهیونگ ویو:
بردمش توی اتاقم و روی تخت خوابودنمش
نمیدونم چرا قلبم گرم بود وقتی پیشش بودم
موهاش رو ناز میکردم که طاقت نیاوردم و بوسه ای خیس روی لباش گذاشتم
که بیدار شد
ا/ت: داری منو میبوسی؟!!
تهیونگ: ببخشید
ا/ت: مشکلی نیست
ا/ت: کی لباسمو پوشنده واسم؟
تهیونگ: بازم ببخشید ولی من
ا/ت: هوم که اینطور
ا/ت: راستی اگه دوست دخترت بفهمه که منو بوسیدی بد میشه دنبال دردسر نیستم
تهیونگ: ههه «خنده مستطیلی» ندارم بابا
ا/ت: بعیده
تهیونگ: ههه خب من میرم بیرون استراحت کن
ا/ت: هوم ولی لبات خوشمزس با اینکه خون میخوری
تهیونگ:«لباش رو کبوند رو لبای ا/ت» اوم مال توم
ا/ت: باش باشه
«و رفت بیرون»
جیمین ویو:
تهیونگ از اتاق ا/ت اومد بیرون و رفت بیرون عمارت
منم خیلی تشنه بودم رفتم تو اتاق ا/ت
ا/ت: سلام اینجا چیکار میکنی
جیمین: نمیتونم بیام پیش بیبیم
ا/ت: اگه دوست داری اینطوری صدا بزنی مشکلی نیست
جیمین: پس خوبه
جیمین: میتونم یکم خون بخورم؟
ا/ت: حالا که میگید چیزیم نمیشه باشه
«یقه لباسش رو زد پایین»
جیمین: هه منظورم جوری دیگس
ا/ت: هوم
جیمین ویو:
رفتم رو تخت و پاهاش رو گرفتم و به سمت خودم کشیدم شلوارش کوتاه بود از زانو هاشم بالا تر بود نیشام رو توی رونش فرو کردم
ا/ت: اخخ
بعد چند ثانیه انگشت شستم رو روی جای نیش کشیدم که ناله ریزی کرد
جیمین: هوم خیلی خوشمزه بود
ا/ت: اخه مگه رون هم میشه؟!
جیمین: اگه نشه هم من میکنم
ا/ت: هوم
جیمین: ممکنه الان قش کنی ولی آخرین کلمه رو میگم
جیمین: خیلی هاتی بیبی
«که ا/ت خوابش برد»
جیمین: هه بدبخت اصلا بیدار نشده به خواب میره
جیمین ویو:
رفتم بیرون گذاشتم بخوابه منم رفتم و خوابیدم
«پایان»«برای پارت های بیشتر حمایت فراموش نشه»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۱۲.۰k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.