وقتی بیماری قلبی داشتی پارت 1 درخواستی
خب خب سلام کیوتا من نظرم عوض شد بجای ا/ت اسم سه یون رو میزارم
ویو سه یون
باز هم با الارم گوشیم از خواب بیدار شدم به بغلم نگاه کردم که کوک نبود چند وقتی خونه نمیاد اگرم بیاد به من محلی نمیزاره
با بی حوصلگی تختو مرتب کردم و رفتم صبحنو درستم کردم و خوردم و بعد صبحونی دوتا از قرصای قلبم رو خوردم همینجوری زمان گذشت و شب شد....
ویو شب.. تو خونه
علامت ها سه یون +
کوک-
دایون&
تهیونگ ☆
جیمین ♡
تصمین گرفتم زنگ بزنم به دایون و باهاش یکم حرف بزنم
مکالمه.....
+الو؟
&الو... سلام عشق من
+خنده، سلام خر من
&هنوز ادم نشدی؟
+نچ
&سه یونا (ناراحت)
+هوم؟
&نمیخوام از دستت بدم
+ولی.....
صدای زنگ در اومد
&چیشد؟ سه یونا
+بعدا بهت زنگ میزنم
&باشه.....
+خدافظ
&خدافظ
پایان مکالمه.....
رفتم پایین ببینم کیه درو باز کردم و با جیمین و تهیونگ عصبی مواجه شدم که گفتم بفرمایید تو و اونا اومدن و یه پاکت پرت کردن تو صورتم.......
پارت دو در حال نوشتن.....
ویو سه یون
باز هم با الارم گوشیم از خواب بیدار شدم به بغلم نگاه کردم که کوک نبود چند وقتی خونه نمیاد اگرم بیاد به من محلی نمیزاره
با بی حوصلگی تختو مرتب کردم و رفتم صبحنو درستم کردم و خوردم و بعد صبحونی دوتا از قرصای قلبم رو خوردم همینجوری زمان گذشت و شب شد....
ویو شب.. تو خونه
علامت ها سه یون +
کوک-
دایون&
تهیونگ ☆
جیمین ♡
تصمین گرفتم زنگ بزنم به دایون و باهاش یکم حرف بزنم
مکالمه.....
+الو؟
&الو... سلام عشق من
+خنده، سلام خر من
&هنوز ادم نشدی؟
+نچ
&سه یونا (ناراحت)
+هوم؟
&نمیخوام از دستت بدم
+ولی.....
صدای زنگ در اومد
&چیشد؟ سه یونا
+بعدا بهت زنگ میزنم
&باشه.....
+خدافظ
&خدافظ
پایان مکالمه.....
رفتم پایین ببینم کیه درو باز کردم و با جیمین و تهیونگ عصبی مواجه شدم که گفتم بفرمایید تو و اونا اومدن و یه پاکت پرت کردن تو صورتم.......
پارت دو در حال نوشتن.....
۶.۰k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.