«When he was your friend's brother»
«When he was your friend's brother»
«part_²²»
ات: کی بود
جونگکوک: تهیونگ
ات: آها
جونگکوک: خب میخوای باهم ناهار درست کنیم
ات: آره
جونگکوک: پس بریم
نویسنده:این دوتا با خوشحالی رفتن و شروع کردن آشپزی کردن وقتی غذا درست کردنشون تموم شد میز و باهم چیدن نشستن و شروع کردن خوردن
ات: خوشمزست
جونگکوک: آره
بعد از غذا ات ظرف هارو شست و رفت توی اتاق که حموم کنه جونگکوکم رفت اتاق کارش چون کار داشت
ات ویو
بعد از غذا ظرف های کثیف و شستم و بعدش رفتم توی اتاق که حموم کنم جونگکوکم رفت اتاقش کار داشت رقتم حولم و بزداشتم و رفتم یه دوش 40 دقیقه ای گرفتم حوله رو پیچوندم دور خودم و اومدک بیزون آخیشش یه لباس پوشیدم(اسلاید بعد) روتینم و انجام دادم موهام رو خوشک کردم و رفتم پیشش جونگکوک
جونگکوک ویو
بعد از ناهار کار داشتم رفتم اتاق کارم نزدیک یه ساعت بعد ات اومد تو اتاقم سرم تو برگه ها بود پس همونطور گفتم کاری داری عزیزم
ات: آره
این سری سرم و آوردم بالا
جونگکوک: خب بگو
ات: هیچی حوصلم سر رفته بود گفتم بیام پیش تو
جونگکوک: باش.... منم کارم یکم دیگه تموم میشه
ات: باشش...... جونگکوکا
جونگکوک: جانم
ات: میشه بعد از اینکه تهیونگ اومد و رفت بریم بیرون
جونگکوک: اوکی بریم
ات: وایی خدا مرسیی
ات اومد و گونم و بوسید
جونگکوک: شیطون شدی ها(خنده شیطانی)
ات: یااا
جونگکوک: خب پشین رو پام
ات: چرا
جونگکوک: بشین
اومد نشست رو پام
ات: خب
جونگکوک: حالا اینجا جات راحته.. حوصلتم سر نمیره
ات: باش
ات ویو
داشتم تو بزگه ها نگاه میکردم بعضی هاشون و میخوندم و تعجب میکردم یعنی کار مافیایی اینه
جونگکوک ویو
جونگکوک: کارم تموم
ات: ها عه باش
«part_²²»
ات: کی بود
جونگکوک: تهیونگ
ات: آها
جونگکوک: خب میخوای باهم ناهار درست کنیم
ات: آره
جونگکوک: پس بریم
نویسنده:این دوتا با خوشحالی رفتن و شروع کردن آشپزی کردن وقتی غذا درست کردنشون تموم شد میز و باهم چیدن نشستن و شروع کردن خوردن
ات: خوشمزست
جونگکوک: آره
بعد از غذا ات ظرف هارو شست و رفت توی اتاق که حموم کنه جونگکوکم رفت اتاق کارش چون کار داشت
ات ویو
بعد از غذا ظرف های کثیف و شستم و بعدش رفتم توی اتاق که حموم کنم جونگکوکم رفت اتاقش کار داشت رقتم حولم و بزداشتم و رفتم یه دوش 40 دقیقه ای گرفتم حوله رو پیچوندم دور خودم و اومدک بیزون آخیشش یه لباس پوشیدم(اسلاید بعد) روتینم و انجام دادم موهام رو خوشک کردم و رفتم پیشش جونگکوک
جونگکوک ویو
بعد از ناهار کار داشتم رفتم اتاق کارم نزدیک یه ساعت بعد ات اومد تو اتاقم سرم تو برگه ها بود پس همونطور گفتم کاری داری عزیزم
ات: آره
این سری سرم و آوردم بالا
جونگکوک: خب بگو
ات: هیچی حوصلم سر رفته بود گفتم بیام پیش تو
جونگکوک: باش.... منم کارم یکم دیگه تموم میشه
ات: باشش...... جونگکوکا
جونگکوک: جانم
ات: میشه بعد از اینکه تهیونگ اومد و رفت بریم بیرون
جونگکوک: اوکی بریم
ات: وایی خدا مرسیی
ات اومد و گونم و بوسید
جونگکوک: شیطون شدی ها(خنده شیطانی)
ات: یااا
جونگکوک: خب پشین رو پام
ات: چرا
جونگکوک: بشین
اومد نشست رو پام
ات: خب
جونگکوک: حالا اینجا جات راحته.. حوصلتم سر نمیره
ات: باش
ات ویو
داشتم تو بزگه ها نگاه میکردم بعضی هاشون و میخوندم و تعجب میکردم یعنی کار مافیایی اینه
جونگکوک ویو
جونگکوک: کارم تموم
ات: ها عه باش
۱۵.۷k
۱۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.