سناریو بی تی اس
سناریو درخواستی بی تی اس
وقتی عضو هشتمی و هر وقت یونتان و بم بم رو بغل میکنیم اونا با زبونشون انگشت دستمون رو لیس میزنن به نشونه ی دوست داشتن و اونا حسودی میکنن و حرفی که خوده ا/ت هم میزنه
مکنه لاین:
جیمین:ات دلت اومد منه به این کیوتی رو ول کنی بچسبی به یونتان و بم بم؟!
ات:اوووو موچی کوچولوم حسودی میکنه
جیمین:نه خیر اصلا
ات میره و جیمین رو میبوسه
ات:اینم از این که دیگه حسودی نکنی خوبه؟!
جیمین:نه
ات:چرا ؟!
جیمین:ساعتی یکی
ات:نه
جیمین:دو ساعت یه بار؟!
ات:نچ چه پرویی
جیمین:عه اصلا قهرم
ات:خب باشه دو ساعت یه بار فقط قهر نکن
تهیونگ:یونتان نمیخوای بیای اینور بابایی؟!(حرصی)
ات:عه چیکارش داری بزار بمونه
تهیونگ:هییی.....کسی رو هم نداریم که بهمون توجه کنه...یونتان رو هم که تو ازم دزدیدی
ات بلند میشه میره تهیونگ رو بغل میکنه
ات:اینم از توجه
تهیونگ:اما من بیشتر میخوام
ات:جان؟بیشتر؟!
تهیونگ:بله
ات:هی بیا یه بار دیگه بغل
این دفعه که میری بغل تهیونگ، ته محکم تر بغلت میکنه
ات:یکم آروم تر...ولم کن برم
تهیونگ:نچ حالا که اومدی تا موقعی که میگم باید کنارم باشی
جونگکوک:بمبم ات رو ول کن خستهش کردی
ات:نه من خسته نشدم داره بهم خوشمیگذره
جونگکوک:که بهت خوش میگذره....پس من میرم که تو و بمبم جونم بهتون بیشتر خوش بگذره
جونگکوک میخواد بره که میگی
ات:هر کی بخواد بره حسوده
جونگکوک میاد میشینه
جونگکوک:من حسود نیستم و خواستم ثابت کنم
ات:باشه تو که راست میگی حالا بیا با بمبم بازی کنیم
امیدوارم خوشتون بیاد💫
وقتی عضو هشتمی و هر وقت یونتان و بم بم رو بغل میکنیم اونا با زبونشون انگشت دستمون رو لیس میزنن به نشونه ی دوست داشتن و اونا حسودی میکنن و حرفی که خوده ا/ت هم میزنه
مکنه لاین:
جیمین:ات دلت اومد منه به این کیوتی رو ول کنی بچسبی به یونتان و بم بم؟!
ات:اوووو موچی کوچولوم حسودی میکنه
جیمین:نه خیر اصلا
ات میره و جیمین رو میبوسه
ات:اینم از این که دیگه حسودی نکنی خوبه؟!
جیمین:نه
ات:چرا ؟!
جیمین:ساعتی یکی
ات:نه
جیمین:دو ساعت یه بار؟!
ات:نچ چه پرویی
جیمین:عه اصلا قهرم
ات:خب باشه دو ساعت یه بار فقط قهر نکن
تهیونگ:یونتان نمیخوای بیای اینور بابایی؟!(حرصی)
ات:عه چیکارش داری بزار بمونه
تهیونگ:هییی.....کسی رو هم نداریم که بهمون توجه کنه...یونتان رو هم که تو ازم دزدیدی
ات بلند میشه میره تهیونگ رو بغل میکنه
ات:اینم از توجه
تهیونگ:اما من بیشتر میخوام
ات:جان؟بیشتر؟!
تهیونگ:بله
ات:هی بیا یه بار دیگه بغل
این دفعه که میری بغل تهیونگ، ته محکم تر بغلت میکنه
ات:یکم آروم تر...ولم کن برم
تهیونگ:نچ حالا که اومدی تا موقعی که میگم باید کنارم باشی
جونگکوک:بمبم ات رو ول کن خستهش کردی
ات:نه من خسته نشدم داره بهم خوشمیگذره
جونگکوک:که بهت خوش میگذره....پس من میرم که تو و بمبم جونم بهتون بیشتر خوش بگذره
جونگکوک میخواد بره که میگی
ات:هر کی بخواد بره حسوده
جونگکوک میاد میشینه
جونگکوک:من حسود نیستم و خواستم ثابت کنم
ات:باشه تو که راست میگی حالا بیا با بمبم بازی کنیم
امیدوارم خوشتون بیاد💫
۱۶.۷k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.