Colored stars
part ①⑥
ته: خوب شد آدم شدی
کوک: بزا برم " خجالت "
ته: بهم نگاه کن
کوک: ولم کن میخوام برم " خجالت"
ته: دارم میگم نگاه کن کری
سرشو چرخوند سمتم و نگام کرد گونه هاش سرخ شده بود که خیلی کیوتش میکرد
ته: از من خجالت نکش
کوک: دلم میخواد
ته: الان یه دلم میخوادی نشونت میدم
کوک؛ تهیونگ شی ولم کن بزا برم
ته: نه صبر کن
دستمو کردم زیر لباسش
کوک: تـ.... تهیونگ مـ.... میخوای چـ... چیـ.... چیکار کنی
بغلش کردم و جامو باهاش عوض کردم سرش رو سینه ی من بود
کوک: چیشده نکنه تب داری وایسا ببینم
ساعدشو بوسیدم
کوک: چرا من هرکاری میکنم تو یه کار دیگه انجام میدی
ته: دلم میخواد بگیر بخواب
کوک: از این به بعد عمارت کیم جئون میمونم
ته: غلط میکنی " عصبی "
کوک: من که چیز خاصی نگفتم چرا اینطور میکنی
اومد بلند بشه که با حرفم سر جاش موند
ته: عاقبت خوبی نداره برات جناب جئون
کوک: ازت متنفرم کیم تهیونگ چرا انقدر باهام بد رفتار میکنی مگه من چیکار کردم؟ " بغض"
ته؛ من گوه بخورم باتو بد رفتارم کنم تو پسر منی اگه گریه کنی دیگه هیچ وقت نمیتونی شیرموز بخوریا
کوک: پس چرا هق بهم چیزی هق میگی " گریه "
ته: جونگکوک نباید گریه کنی چشمای خوشگلت خراب میشه
کوک: ولم کن من باهات قهرم " گریه "
بلند شد و از اتاق بیرون رفت همه جا ساکت بود که صدای شکستن شنیدم و رفتم بیرون اول رفتم اتاق جونگکوک که کسی اونجا نبود بعد رفتم تو اشپز خونه دیدم اونجاست
کوک: ببخشیـ....
ته: حالت خوبه آسیبی که ندیدی تکون نخور باشه
با اینکه کف آشپر خونه پر شیشه بود بازم اون خیلی کیوت و مظلوم اونجا وایساده بود
رفتم خیلی آروم کولش کردم و اوردمش یه کنار
کوک: ببخشید تهیونگ من هق از عمد هق این کارو هق نکردم هق " گریه "
ته: جونگکوک انقدر گریه نکن من میدونم از عمد نبوده پس آروم باش اوکی تکونم نخور خون ممکنه پاهات زخم بشه
کوک: تـ... تو چی
ته: بدن من مقاومه
رفتم شیشه هارو جمع کردم و بعدش کف اشپز خونه رو جارو کردم نگا به پاهای جونگکوک کردم سالم بود پس رفتم محکم بغلش کردم
ته: فکر کردم آسیب جدی ای دیدی
کوک: ببخشید
ته: برای چی
کوک: من خیلی اذیتت میکنم
ته: نه اگه تو نبودی من حتب حاظر به جمل کردن اون شیشه ها نبودم تو دلیلشی من نمیخوام پسرم آسیب ببینه
کوک: هیونگ
بغلم کرد
ته: میخوای بریم خونه ی جیمین همه اونجان جیمینم گفنه بریم
کوک: نمیدونم من....
ته: لباس آبیه کمرنگ منو بپوش حدس میزنم بهت میاد
رفتم لباسه رو براش آوردم و چرخید و پشت به من لباسشو عوض کرد و دوباره چرخید به سمتم
کوک: چقدر وو گنده ای نگت کن منو قشنگ دوتای من این تو جا میشه
ته: منم میرم لباسمو میپوشمو بعدش میریم
رفتم لباسمو پوشیدم و با کوک رفتیم خونه ی جیمین
جیمین: .......
ته: خوب شد آدم شدی
کوک: بزا برم " خجالت "
ته: بهم نگاه کن
کوک: ولم کن میخوام برم " خجالت"
ته: دارم میگم نگاه کن کری
سرشو چرخوند سمتم و نگام کرد گونه هاش سرخ شده بود که خیلی کیوتش میکرد
ته: از من خجالت نکش
کوک: دلم میخواد
ته: الان یه دلم میخوادی نشونت میدم
کوک؛ تهیونگ شی ولم کن بزا برم
ته: نه صبر کن
دستمو کردم زیر لباسش
کوک: تـ.... تهیونگ مـ.... میخوای چـ... چیـ.... چیکار کنی
بغلش کردم و جامو باهاش عوض کردم سرش رو سینه ی من بود
کوک: چیشده نکنه تب داری وایسا ببینم
ساعدشو بوسیدم
کوک: چرا من هرکاری میکنم تو یه کار دیگه انجام میدی
ته: دلم میخواد بگیر بخواب
کوک: از این به بعد عمارت کیم جئون میمونم
ته: غلط میکنی " عصبی "
کوک: من که چیز خاصی نگفتم چرا اینطور میکنی
اومد بلند بشه که با حرفم سر جاش موند
ته: عاقبت خوبی نداره برات جناب جئون
کوک: ازت متنفرم کیم تهیونگ چرا انقدر باهام بد رفتار میکنی مگه من چیکار کردم؟ " بغض"
ته؛ من گوه بخورم باتو بد رفتارم کنم تو پسر منی اگه گریه کنی دیگه هیچ وقت نمیتونی شیرموز بخوریا
کوک: پس چرا هق بهم چیزی هق میگی " گریه "
ته: جونگکوک نباید گریه کنی چشمای خوشگلت خراب میشه
کوک: ولم کن من باهات قهرم " گریه "
بلند شد و از اتاق بیرون رفت همه جا ساکت بود که صدای شکستن شنیدم و رفتم بیرون اول رفتم اتاق جونگکوک که کسی اونجا نبود بعد رفتم تو اشپز خونه دیدم اونجاست
کوک: ببخشیـ....
ته: حالت خوبه آسیبی که ندیدی تکون نخور باشه
با اینکه کف آشپر خونه پر شیشه بود بازم اون خیلی کیوت و مظلوم اونجا وایساده بود
رفتم خیلی آروم کولش کردم و اوردمش یه کنار
کوک: ببخشید تهیونگ من هق از عمد هق این کارو هق نکردم هق " گریه "
ته: جونگکوک انقدر گریه نکن من میدونم از عمد نبوده پس آروم باش اوکی تکونم نخور خون ممکنه پاهات زخم بشه
کوک: تـ... تو چی
ته: بدن من مقاومه
رفتم شیشه هارو جمع کردم و بعدش کف اشپز خونه رو جارو کردم نگا به پاهای جونگکوک کردم سالم بود پس رفتم محکم بغلش کردم
ته: فکر کردم آسیب جدی ای دیدی
کوک: ببخشید
ته: برای چی
کوک: من خیلی اذیتت میکنم
ته: نه اگه تو نبودی من حتب حاظر به جمل کردن اون شیشه ها نبودم تو دلیلشی من نمیخوام پسرم آسیب ببینه
کوک: هیونگ
بغلم کرد
ته: میخوای بریم خونه ی جیمین همه اونجان جیمینم گفنه بریم
کوک: نمیدونم من....
ته: لباس آبیه کمرنگ منو بپوش حدس میزنم بهت میاد
رفتم لباسه رو براش آوردم و چرخید و پشت به من لباسشو عوض کرد و دوباره چرخید به سمتم
کوک: چقدر وو گنده ای نگت کن منو قشنگ دوتای من این تو جا میشه
ته: منم میرم لباسمو میپوشمو بعدش میریم
رفتم لباسمو پوشیدم و با کوک رفتیم خونه ی جیمین
جیمین: .......
۸.۲k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.