پارت 42
پارت 42
رفتیم نشستیم توی ماشین و هیونگ همه چیز رو براشون تعریف کرد بجز سورپرایز خودشون و بهشون گفت که شب باید کوک رو ببرن بیرون تا ما خونه رو تزئین کنیم و اونا هم موافقت کردن راه افتادیم سمت پاساژی که مال خودم بود ی مغازه حلقه فروشی توی پاساژ بود که همه نوع حلقه ای داشت حتی برای زوجای همجنس بعد 30 مین رسیدیم رفتیم توی پاساژ و به سمت مغازه حلقهفروشی حرکت کردیم و بعد 5مین راه رفتن رسیدیم وارد که شدیم برگشتم سمتشون که دیدم دهنشون باز مونده
یونگی. وایسا ببینم این پاساژ که حلقه فروشی نداشت
ته. چرا داشت شما حواستون نبود
نامی. حاجی پشماممممم چقد بزرگ و پر زرق و برقههههه
ته. خوب برید ببینید کدوم بیشتر به کوک میاد یا نمیخواد برید برا خودتون بگردید تا من انتخاب کنم اونوقت صداتون میکنم
یونمین نامجین. باشه
هر کدومشون رفت ی طرف من حلقه مورد نظرم رو انتخاب کردم داشتم الکی نگاه میکردم تا بچه ها صدام کنن برم براشون بدونه جلب توجه جین و جیمین حلقه ها رو بخرم
بالاخره یونگی صدام زد رفتم پیشش
ته. چیشده هیونگ
یونگی. بنظرت این قشنگه چیم گفت قشنگه از نظر منم قشنگه تو چی میگی؟
ته. اره قشنگه، هیونگ میشه برید کیک بخرید؟
یونگی. آااا.. اره، بریم جیمین؟
جیمین. اره بریم فقط روش چی بنویسه؟
ته. نمی دونم خودت ی کاریشکن تا منم حلقه رو بخرم نامجون هیونگ و جین رو هم بفرستم برن برای تزئینات ی کاری کنن
جیمین یونگی. اوک، پس ما رفتیم
هیونگ و جیمین رفتن بعد 2مین نامجون هیونگ صدام زد
نامی. ته میشه ی لحضه بیای؟
ته. اره، چیشده؟
نامی. بنظرت این حلقه قشنگه
جین. راستش رو بگو
ته. اره قشنگه
جین. دیدی گفتم
نامی. باشه بابا تو بردی(برای ته چشمک زد)
ته. آاااا.. میگم ی کاری میکنین واسم؟
جین. چه کاری؟
ته. میشه برین وسایل تزئینات رو بخرین؟
جین. اخ جون اره اره میریم😁
ته. واقعا ممنونم برای کمکتون من بدونه شما چیکار میکردم
نامی. این چه حرفیه ما دوستیم دوستاهم برا هین روزان تو هم برو حلقت رو بخر
ته. ممنون
نامجین. خواهش
ازشون به خاطر کمکشون تشکر کردم و بعد جواب دادن رفتن منم گفتم تا اون حلقه هارو برام بزارن تو جعبه بعد تحویلشون گرفتم و رفتم ررای کوک شیر موز و سه تا ساعت خریدم که بدیم بهشون با اینکه هیونگا نگفتم ولی خریدم این کارم تقریبا 30مین طول کشید حدس زدم خرید کیک و وسایل تزئیانات تموم شده پس رفتم سمت در خروجی که تو راه نامجون هیونگ و یونگی هیونگ رو دیدم اما تنها بودن
ته. پس بچه ها کجان؟
نامی. گفتیمشون بمونن منتظر تا ما بیایم دنبال تو
ته. اها، راستی بیاین این حلقه هاتون اینم ساعت که بعد خواستگاری بدیم بهشون
یونگی. ما که نگفته بودیم ساعت بخری چرا این کارو کردی پسر؟
ته. هیونگ گفتم که، بعد خواستگاری اینارو هم...
رفتیم نشستیم توی ماشین و هیونگ همه چیز رو براشون تعریف کرد بجز سورپرایز خودشون و بهشون گفت که شب باید کوک رو ببرن بیرون تا ما خونه رو تزئین کنیم و اونا هم موافقت کردن راه افتادیم سمت پاساژی که مال خودم بود ی مغازه حلقه فروشی توی پاساژ بود که همه نوع حلقه ای داشت حتی برای زوجای همجنس بعد 30 مین رسیدیم رفتیم توی پاساژ و به سمت مغازه حلقهفروشی حرکت کردیم و بعد 5مین راه رفتن رسیدیم وارد که شدیم برگشتم سمتشون که دیدم دهنشون باز مونده
یونگی. وایسا ببینم این پاساژ که حلقه فروشی نداشت
ته. چرا داشت شما حواستون نبود
نامی. حاجی پشماممممم چقد بزرگ و پر زرق و برقههههه
ته. خوب برید ببینید کدوم بیشتر به کوک میاد یا نمیخواد برید برا خودتون بگردید تا من انتخاب کنم اونوقت صداتون میکنم
یونمین نامجین. باشه
هر کدومشون رفت ی طرف من حلقه مورد نظرم رو انتخاب کردم داشتم الکی نگاه میکردم تا بچه ها صدام کنن برم براشون بدونه جلب توجه جین و جیمین حلقه ها رو بخرم
بالاخره یونگی صدام زد رفتم پیشش
ته. چیشده هیونگ
یونگی. بنظرت این قشنگه چیم گفت قشنگه از نظر منم قشنگه تو چی میگی؟
ته. اره قشنگه، هیونگ میشه برید کیک بخرید؟
یونگی. آااا.. اره، بریم جیمین؟
جیمین. اره بریم فقط روش چی بنویسه؟
ته. نمی دونم خودت ی کاریشکن تا منم حلقه رو بخرم نامجون هیونگ و جین رو هم بفرستم برن برای تزئینات ی کاری کنن
جیمین یونگی. اوک، پس ما رفتیم
هیونگ و جیمین رفتن بعد 2مین نامجون هیونگ صدام زد
نامی. ته میشه ی لحضه بیای؟
ته. اره، چیشده؟
نامی. بنظرت این حلقه قشنگه
جین. راستش رو بگو
ته. اره قشنگه
جین. دیدی گفتم
نامی. باشه بابا تو بردی(برای ته چشمک زد)
ته. آاااا.. میگم ی کاری میکنین واسم؟
جین. چه کاری؟
ته. میشه برین وسایل تزئینات رو بخرین؟
جین. اخ جون اره اره میریم😁
ته. واقعا ممنونم برای کمکتون من بدونه شما چیکار میکردم
نامی. این چه حرفیه ما دوستیم دوستاهم برا هین روزان تو هم برو حلقت رو بخر
ته. ممنون
نامجین. خواهش
ازشون به خاطر کمکشون تشکر کردم و بعد جواب دادن رفتن منم گفتم تا اون حلقه هارو برام بزارن تو جعبه بعد تحویلشون گرفتم و رفتم ررای کوک شیر موز و سه تا ساعت خریدم که بدیم بهشون با اینکه هیونگا نگفتم ولی خریدم این کارم تقریبا 30مین طول کشید حدس زدم خرید کیک و وسایل تزئیانات تموم شده پس رفتم سمت در خروجی که تو راه نامجون هیونگ و یونگی هیونگ رو دیدم اما تنها بودن
ته. پس بچه ها کجان؟
نامی. گفتیمشون بمونن منتظر تا ما بیایم دنبال تو
ته. اها، راستی بیاین این حلقه هاتون اینم ساعت که بعد خواستگاری بدیم بهشون
یونگی. ما که نگفته بودیم ساعت بخری چرا این کارو کردی پسر؟
ته. هیونگ گفتم که، بعد خواستگاری اینارو هم...
۶.۰k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.