فیک گنگ مافیایی سیاه ادامه پارت 24
ویو تهیونگ
روی صندلی نشسته بودم که سومی اومد جلوم
+: این خوبه؟...بهم میاد؟!
وای...واقعا محوش شده بودم...حتی بدون ارایش هم توی اون لباس خوشگل شده بود...حالا اگه ارایش کنه چی میشه
+: تهیونگ...با توهم...شنیدی چی گفتم؟
_: اره اره...شنیدم...واقعا خیلی خوشگل شدی...همین عالیه...اقا ما همین رو میخریم
ویو سومی
تهیونگ بدون اینکه نظر من رو بپرسه رفت حساب کنه...ولی خب خودم میخواسمش...واقعا خیلی قشنگ هست...تهیونگ وقتی حساب کرد...دوتا مغازه ی کناری کیف و کفش میفروختن سریع رفتم و کیف و کفش هم انتخاب کردم (عکسش رو میزارم)
+: نه تهیونگ بزار کیف و وفشم رو حداقل خودم حساب کنم لباسم رو که تو سریع رفتی حساب کردی...اینا خودم حساب میکنم...اینا رو من میخوام بپوشیدم چرا تو باید حساب کنی
_: باشه...حالا که ایقدر اصرار میکنی برو خودت حساب کن
+:فنکس
و بعد یه بوس رو لپش گذاشتم و رفتم که حساب کنم...ولی وایستا...من الان چیکار کردم...خاک به سرم شد...حالا دیگه چجوری توی صورتش نگاه کنم...خیلی واقعا خجالت اوره
ویو تهیونگ
الان چی شد؟!...سومی من رو الان بوس کرد....وایییییییی(ذوق)...این دختر اخه چقدر خواستنی هست...بخاطر همین کاراش هست که باید هر طور شده مال خودم کنمش
سومی وقتی حساب کرد اومد
+: خب دیگه بریم...وای ساعت 6:30 هست دیرمـــــ
دیگه نتونستم جلو خودم رو بگیرم...رفتم جلو و چونش رو و کشیدم جلو یه بوس سطحی گذاشتم رو لبش
_: وقتی مال خودم شدی...عمیق ترش میکنم...فعلا برای الان بسه
🄲🄾🄽🅃🄸🄽🅄🄴🅂
روی صندلی نشسته بودم که سومی اومد جلوم
+: این خوبه؟...بهم میاد؟!
وای...واقعا محوش شده بودم...حتی بدون ارایش هم توی اون لباس خوشگل شده بود...حالا اگه ارایش کنه چی میشه
+: تهیونگ...با توهم...شنیدی چی گفتم؟
_: اره اره...شنیدم...واقعا خیلی خوشگل شدی...همین عالیه...اقا ما همین رو میخریم
ویو سومی
تهیونگ بدون اینکه نظر من رو بپرسه رفت حساب کنه...ولی خب خودم میخواسمش...واقعا خیلی قشنگ هست...تهیونگ وقتی حساب کرد...دوتا مغازه ی کناری کیف و کفش میفروختن سریع رفتم و کیف و کفش هم انتخاب کردم (عکسش رو میزارم)
+: نه تهیونگ بزار کیف و وفشم رو حداقل خودم حساب کنم لباسم رو که تو سریع رفتی حساب کردی...اینا خودم حساب میکنم...اینا رو من میخوام بپوشیدم چرا تو باید حساب کنی
_: باشه...حالا که ایقدر اصرار میکنی برو خودت حساب کن
+:فنکس
و بعد یه بوس رو لپش گذاشتم و رفتم که حساب کنم...ولی وایستا...من الان چیکار کردم...خاک به سرم شد...حالا دیگه چجوری توی صورتش نگاه کنم...خیلی واقعا خجالت اوره
ویو تهیونگ
الان چی شد؟!...سومی من رو الان بوس کرد....وایییییییی(ذوق)...این دختر اخه چقدر خواستنی هست...بخاطر همین کاراش هست که باید هر طور شده مال خودم کنمش
سومی وقتی حساب کرد اومد
+: خب دیگه بریم...وای ساعت 6:30 هست دیرمـــــ
دیگه نتونستم جلو خودم رو بگیرم...رفتم جلو و چونش رو و کشیدم جلو یه بوس سطحی گذاشتم رو لبش
_: وقتی مال خودم شدی...عمیق ترش میکنم...فعلا برای الان بسه
🄲🄾🄽🅃🄸🄽🅄🄴🅂
۱۰.۶k
۱۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.