استاد ماهر(دکتر قلب من)🫂❤🥺 𖣘𖣘②⑧𖣘𖣘
با صدای بوق دستگاه ، جینهو نتونست خودشو کنترل کنه و زد زیر گریه
این گریه از شوق بود ، چون صدای بوق دستگاه نشون میداد که ضربان قلب تهیونگ منتظم شده
جینهو:تهیونگ؟
ته:میشه گریه نکنی؟*صدای ضعیف*
جینهو:هق هق هق داداش تو بهوش اومدی
ته:چیه میخواستی بزارم هر غلطی میخوای بکنی
جینهو:میشه بس کنی الان؟*گریه*
ته:الان چیکار کنم تورو؟
جینهو سریع خم شد و تهیونگو بغلش کرد
ته:اههههههههههههههه
جینهو:چ..چیزیت نشد؟
ته:اروم تر بابا دردم گرفت
شوگا وارد اتاق شد:
بههه داداش گلم بیدار شدی
ته:خیلی دوست داشتی بمیرم
شوگا:حالت خوبه درد نداری؟
ته:چرا خیلی درد دارم
شوگا:طبیعیه ولی تا الانم زیادی مسکن زدیم بهت تا دردی رو حس نکنی بیشترش ضرر داره برات
ته:باشه بابا الان دکتر حسابی شد برای ما
جینهو هنوز داشت گریه میکرد
ته:گریه کردن بالا سر مریض کار خوبی نیستا
شوگا:راست میگه بیا بریم بیرون حال و هوات عوض بشه
جینهو:نمیخوام
ته:توروخودا اینو از اینجا ببر همه جا فقط بلده ابغوره بگیره
جینهو:منو باش که نگران تو بودم انگار حالت از منم بهترهر، اصن به درک *رفت*
شوگا:تو این موقعیت هم ول نمیکنی؟
ته:دروغ گفتم مگه؟
شوگا:هوففففففف باشه بابا تو استراحت کن تکونم نخور نصف استخونات شکسته نمیدونم تا الان چطوری دووم اوردی ، تا چند ساعت دیگه هم میان میبرنت سئول
ته:چیییییی*میخواست بلند شه اما نمیتونست*اههههههههههه شوگا:مگه نمیگم تکون نخور؟ پدر گرامی نگران بودن
ته:من نمیرم
شوگا:اونوقت به په دلیل؟
ته:میخوام پیش شما باشم تا ی وقت بلایی سرتون نیاد
شوگا:با به باد دادن خودت؟ من رفتم پیش جینهو بای *رفت*
تخ:وایستااا اههه
.
.
کوک:نشسته بودم که دیدم جینهو عصبی داره میاد
کوک:وایستا وایستا جینهوو
جینهو:ها چیه؟؟
کوک:این چه طرز صحبت کردنه؟؟
جینهو:مگه چشه
شوگا:جینهو وایستا کارت دارم
جینهو:ولم کن تو دیگه
شوگا:وایسا ، ته منظوری نداشت
کوک:م..مگه به هوش اوند؟
شوگا:اره
جینهو:هنوز زنده نشدا سر به سر ادم میزاره
کوک با این حرف سریع رفت پیش ته
جینهو:*گریه* بی
شوگا:اع اع اع فوش نده
جینهو:حقشه
شوگا جینهو رو بغل کرد:
میدونم خوشحالی پس چرا داری چشمای خوشگلتو اذیت میکنی؟
...
دیگه ایندفه جا حساس تموم نشد😁
این گریه از شوق بود ، چون صدای بوق دستگاه نشون میداد که ضربان قلب تهیونگ منتظم شده
جینهو:تهیونگ؟
ته:میشه گریه نکنی؟*صدای ضعیف*
جینهو:هق هق هق داداش تو بهوش اومدی
ته:چیه میخواستی بزارم هر غلطی میخوای بکنی
جینهو:میشه بس کنی الان؟*گریه*
ته:الان چیکار کنم تورو؟
جینهو سریع خم شد و تهیونگو بغلش کرد
ته:اههههههههههههههه
جینهو:چ..چیزیت نشد؟
ته:اروم تر بابا دردم گرفت
شوگا وارد اتاق شد:
بههه داداش گلم بیدار شدی
ته:خیلی دوست داشتی بمیرم
شوگا:حالت خوبه درد نداری؟
ته:چرا خیلی درد دارم
شوگا:طبیعیه ولی تا الانم زیادی مسکن زدیم بهت تا دردی رو حس نکنی بیشترش ضرر داره برات
ته:باشه بابا الان دکتر حسابی شد برای ما
جینهو هنوز داشت گریه میکرد
ته:گریه کردن بالا سر مریض کار خوبی نیستا
شوگا:راست میگه بیا بریم بیرون حال و هوات عوض بشه
جینهو:نمیخوام
ته:توروخودا اینو از اینجا ببر همه جا فقط بلده ابغوره بگیره
جینهو:منو باش که نگران تو بودم انگار حالت از منم بهترهر، اصن به درک *رفت*
شوگا:تو این موقعیت هم ول نمیکنی؟
ته:دروغ گفتم مگه؟
شوگا:هوففففففف باشه بابا تو استراحت کن تکونم نخور نصف استخونات شکسته نمیدونم تا الان چطوری دووم اوردی ، تا چند ساعت دیگه هم میان میبرنت سئول
ته:چیییییی*میخواست بلند شه اما نمیتونست*اههههههههههه شوگا:مگه نمیگم تکون نخور؟ پدر گرامی نگران بودن
ته:من نمیرم
شوگا:اونوقت به په دلیل؟
ته:میخوام پیش شما باشم تا ی وقت بلایی سرتون نیاد
شوگا:با به باد دادن خودت؟ من رفتم پیش جینهو بای *رفت*
تخ:وایستااا اههه
.
.
کوک:نشسته بودم که دیدم جینهو عصبی داره میاد
کوک:وایستا وایستا جینهوو
جینهو:ها چیه؟؟
کوک:این چه طرز صحبت کردنه؟؟
جینهو:مگه چشه
شوگا:جینهو وایستا کارت دارم
جینهو:ولم کن تو دیگه
شوگا:وایسا ، ته منظوری نداشت
کوک:م..مگه به هوش اوند؟
شوگا:اره
جینهو:هنوز زنده نشدا سر به سر ادم میزاره
کوک با این حرف سریع رفت پیش ته
جینهو:*گریه* بی
شوگا:اع اع اع فوش نده
جینهو:حقشه
شوگا جینهو رو بغل کرد:
میدونم خوشحالی پس چرا داری چشمای خوشگلتو اذیت میکنی؟
...
دیگه ایندفه جا حساس تموم نشد😁
۴۵.۸k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.