پارت ۱۳ : وقتی اومدید ایران ....
همه داشتن عین چی کار میکردن و خدیجه خانم روی کار همه نظارت داشت و از هرکاری ایراد میگرفت
خدیجه خانم :
کوک پسرم این لکه رو روی در کابینت جا انداختی
جینننننننن فرشم پاره شد بسکه سابیدیش برو اون یکی فرش
جیهوپپپپپ دست به این تابلو نزن واسه ی مادربزرگ مادربزرگمه
ممدرضاااااا اومد تفریح یا خونه تکونی زودباش بشور
نامی پسرم یه یه بار دیگه طی بکشی تمومه
نامجون : این بار میشه بار چهارما
خدیجه خانم : حرف نباشه طیتو بکش
اااااااااااا جیمین اون شبیه نقره ها یکی دوتومن پولشه مادر اینطور برندار
تهیونگ مادر اون تشت استکانی کنار جیمین استکانتیی که جلوی مهمون میزارم اونارو وردار با دقت بشور
جیهوپ جان مادر یکم میز تلوزیون و بچرخونید سمت چپ آره عالیه دستت طلا مادر
شوگا اون لباسارو نزار رو زمین دوباره نامی بچم باید طی بکشه ببر بزارشون روی حیاط تا آقا ممد رضا بکنتشون تو لبس شویی
علیرضا اون پافرشیارم بشور تمیز بشوریا وگرنه از شام خبری نیست
جیهوپ جان مادر اون لک به اون گندگی رو روی شیشه ی حال میبینی دستت خودتو میبوسه قربونت شم
کوککک چودنای گاز لک داره هنوز
ممد رضا این چجور در پاک کردنیه از اول
آقا ممد رضا: کی درو میبینه جای این کارا بزن سه فوتبال ببینیم
خدیجه خانم : درو کی میبینه اون خواهرای گوربگورشدت اون خواهرای
آقا ممد رضا: چشم روی شما العان پاک میکنم
ا.ت : مامان زنگ درو میزنن
خدیجه خانم : رفتم مادر
و رفت پشت در و خواهرش رو دید
خدیجه خانم : به به خواهر چه عجب از،این طرفا
خاله خانم : والا خواهر خودت میدونی چقدر سرم شلوغه حالا داشتم رد میشدم گفتم بیام یه سری بهتون بزنم و یه احوالی ازتون بگیرم
خدیجه خانم : خوب کاری کردی بیا تو
خاله خانم : نه بابا دیرم میشه
۳ ساعت بعد
خاله خانم : داشتم میگفتم زنیکه علاف اومده خونه ی ما هان دخترم اینطوره دخترم اونطوره از هرانگشتش یه هنر میباره
والا خیال کرده دختر ترشیدشو واسه پسر دسته گلم میگیرم
خدیجه خانم : والا خوبه تو تعریف میکرد چند وقت پیش رفتیم خونه همین بلقیس داشت شوگا بنده خدا رو مجبور میکردن این اس دخترش چی بود صغرا . کبرا .اکرم
شهناز .شیرین .شهین
هان همهیم شیرین و شهین یکیشون بودن داشت بنده ی خدا رو مجبور میکرد بیاد دختره عملیه ی زشتشو ورداره
خاله خانم : بازم خدیجه خواهر این دختر توی برو رو داره اخلاق داره خانومه فداش بشم ولی این چییییی هان فقط کلش تو گوشی پست و اُسطوری بزاره و با صدای تو دماغش بگه سلام بچه ها هی خدا
بریم پیش ا.ت و پسرا
شوگا : ا.ت کی پشت دره چرا نمیاد تو
ا.ت : خاله خانومه
جونگ کوک : پس چرا نمیاد تو
ا.ت : خاله ی من حاظر ۵ ساعت با مامانم دم در حرف بزنه ولی نیاد تو همیشه داره دیرش میشه ( خنده )
خدیجه خانم :
کوک پسرم این لکه رو روی در کابینت جا انداختی
جینننننننن فرشم پاره شد بسکه سابیدیش برو اون یکی فرش
جیهوپپپپپ دست به این تابلو نزن واسه ی مادربزرگ مادربزرگمه
ممدرضاااااا اومد تفریح یا خونه تکونی زودباش بشور
نامی پسرم یه یه بار دیگه طی بکشی تمومه
نامجون : این بار میشه بار چهارما
خدیجه خانم : حرف نباشه طیتو بکش
اااااااااااا جیمین اون شبیه نقره ها یکی دوتومن پولشه مادر اینطور برندار
تهیونگ مادر اون تشت استکانی کنار جیمین استکانتیی که جلوی مهمون میزارم اونارو وردار با دقت بشور
جیهوپ جان مادر یکم میز تلوزیون و بچرخونید سمت چپ آره عالیه دستت طلا مادر
شوگا اون لباسارو نزار رو زمین دوباره نامی بچم باید طی بکشه ببر بزارشون روی حیاط تا آقا ممد رضا بکنتشون تو لبس شویی
علیرضا اون پافرشیارم بشور تمیز بشوریا وگرنه از شام خبری نیست
جیهوپ جان مادر اون لک به اون گندگی رو روی شیشه ی حال میبینی دستت خودتو میبوسه قربونت شم
کوککک چودنای گاز لک داره هنوز
ممد رضا این چجور در پاک کردنیه از اول
آقا ممد رضا: کی درو میبینه جای این کارا بزن سه فوتبال ببینیم
خدیجه خانم : درو کی میبینه اون خواهرای گوربگورشدت اون خواهرای
آقا ممد رضا: چشم روی شما العان پاک میکنم
ا.ت : مامان زنگ درو میزنن
خدیجه خانم : رفتم مادر
و رفت پشت در و خواهرش رو دید
خدیجه خانم : به به خواهر چه عجب از،این طرفا
خاله خانم : والا خواهر خودت میدونی چقدر سرم شلوغه حالا داشتم رد میشدم گفتم بیام یه سری بهتون بزنم و یه احوالی ازتون بگیرم
خدیجه خانم : خوب کاری کردی بیا تو
خاله خانم : نه بابا دیرم میشه
۳ ساعت بعد
خاله خانم : داشتم میگفتم زنیکه علاف اومده خونه ی ما هان دخترم اینطوره دخترم اونطوره از هرانگشتش یه هنر میباره
والا خیال کرده دختر ترشیدشو واسه پسر دسته گلم میگیرم
خدیجه خانم : والا خوبه تو تعریف میکرد چند وقت پیش رفتیم خونه همین بلقیس داشت شوگا بنده خدا رو مجبور میکردن این اس دخترش چی بود صغرا . کبرا .اکرم
شهناز .شیرین .شهین
هان همهیم شیرین و شهین یکیشون بودن داشت بنده ی خدا رو مجبور میکرد بیاد دختره عملیه ی زشتشو ورداره
خاله خانم : بازم خدیجه خواهر این دختر توی برو رو داره اخلاق داره خانومه فداش بشم ولی این چییییی هان فقط کلش تو گوشی پست و اُسطوری بزاره و با صدای تو دماغش بگه سلام بچه ها هی خدا
بریم پیش ا.ت و پسرا
شوگا : ا.ت کی پشت دره چرا نمیاد تو
ا.ت : خاله خانومه
جونگ کوک : پس چرا نمیاد تو
ا.ت : خاله ی من حاظر ۵ ساعت با مامانم دم در حرف بزنه ولی نیاد تو همیشه داره دیرش میشه ( خنده )
۹.۲k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.