ویوی ته
ویوی ته
از اون مرده پرسیدم که چیزای مورد علاقه ی دخترش چیه و اون همه رو گفت،
ته: بیماریه خاصی هم داره ؟
ب.ی: اختلال دوقطبی و بیماری ریه شدید
ته.وقتی گفت اختلال دوقطبی انگار دنیا رو سرم خراب شد این بیماری واسه یه همچین سنی خیلی تحملش سخته
ته:خوب میتونی بری
بعد به چانیول:(دوست صمیمیش و دستیارش)زنگ زدم و گفتم که طبقه ی بالای عمارت یه اتاق با تم دارک درست کنه
ویوی یونجی
وسایلمو جمع کردم و یه لباس مناسب پوشیدم و نشستم گوشه ی مبل و زانو مو بغل کردم و منتظر موندم از خونه خداحافظی کرده بودم
ویوی ته
رفتم دنبال دختره و زنگ خونه شونو زدم
ویوی یونجی
یه نفر در زد حدس زدم که همون مرده باشه( ته رو میگه) چمدونمو برداشتم و رفتم سمت در و یه نفس عمیق کشیدم و درو باز کردم یه مرد وایساده بود
یونجی: ببخشید شما...
ته:پریدم وسط حرفش و گفتم : آره ،خودمم اسمت یونجی بود درسته؟(خیلی گرم و مهربون)
یونجی : بله،رائون یونجی
ته:خب خانوم رائون بفرمایید داخل ماشین (خنده)
یونجی:چشم(خجالت)
بقیه برای بعدا
حمایت🤍✨✨🤍
از اون مرده پرسیدم که چیزای مورد علاقه ی دخترش چیه و اون همه رو گفت،
ته: بیماریه خاصی هم داره ؟
ب.ی: اختلال دوقطبی و بیماری ریه شدید
ته.وقتی گفت اختلال دوقطبی انگار دنیا رو سرم خراب شد این بیماری واسه یه همچین سنی خیلی تحملش سخته
ته:خوب میتونی بری
بعد به چانیول:(دوست صمیمیش و دستیارش)زنگ زدم و گفتم که طبقه ی بالای عمارت یه اتاق با تم دارک درست کنه
ویوی یونجی
وسایلمو جمع کردم و یه لباس مناسب پوشیدم و نشستم گوشه ی مبل و زانو مو بغل کردم و منتظر موندم از خونه خداحافظی کرده بودم
ویوی ته
رفتم دنبال دختره و زنگ خونه شونو زدم
ویوی یونجی
یه نفر در زد حدس زدم که همون مرده باشه( ته رو میگه) چمدونمو برداشتم و رفتم سمت در و یه نفس عمیق کشیدم و درو باز کردم یه مرد وایساده بود
یونجی: ببخشید شما...
ته:پریدم وسط حرفش و گفتم : آره ،خودمم اسمت یونجی بود درسته؟(خیلی گرم و مهربون)
یونجی : بله،رائون یونجی
ته:خب خانوم رائون بفرمایید داخل ماشین (خنده)
یونجی:چشم(خجالت)
بقیه برای بعدا
حمایت🤍✨✨🤍
۱.۸k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.