چه اتفاقی افتاد
چه_اتفاقی_افتاد
𝕻𝖆𝖗𝖙_5
ویو تهیونگ
ا/ت رو بردن اتاق عمل خیلی نگرانشم.
اون بخاطر من اینجوری شد.
پدر ا/ت هم انگار بد جوری از دست خودش ناراحت بود. جوری که گریه میکرد.
که یهو دکتر امد.
منو پدر ا/ت هم سریع رفتیم پیشش.
تهیونگ: دکتر حال ا/ت چطوره
دکتر: حالشون خوبه.
تهیونگ: اخیش(ی نفس تازه کشید)
پ. ا/ت: میتونیم ببینمش؟
دکتر: نه فعلا
فردا حتما میتونید ببینیدش
که بهوش میاد.
تهیونگ: اقای جئون بهتر برید خونه.
منم میرم.
پ. ا/ت: باشه.
ام. چیزه..
تهیونگ: بله؟
پ. ا/ت: هیچی ولش کن.
تهیونگ: اقای جئون
لطفا دیگه اتقدر به سخت نگیرید.
(رفت)
ویو صبح تهیونگ
صبح ساعت ۷ بیدار شدم.
رفتم دانشگاه که گفتن استاد امروز مریضه نمیتونه بیاد.
منم داشت بر میگشتم که یهو سونگ کانگ امد.
سونگ کانگ: میای بریم یکم بگردیم؟
تهیونگ: نه. راستش میخوام برم بیمارستان.
سونگ کانگ: بیمارستان؟
بیمارستان چرا؟
تهیونگ: خوب راستش ا/ت الان بیمارستانه.
سونگ کانگ: خوب این الان به تو چه ربطی دارع؟
سونگ کانگ: اها گرفتم.
نکنه عاشقش شدی؟
تهیونگ: سونگ کانگ
سونگ کانگ: بله
تهیونگ: ببند در تالار اندیشه رو.
بیا بریم سوار ماشین شیم همچی رو توضیح میدم.
رفتیم سوار ماشین شدیم.
تهیونگ: ببین............
و اینکه اره.
سونگ کانگ: سخنی ندارم.
بگذریم. بیا بریم بیمارستان منم میام.
تهیونگ: بریم.
رفتیم داخل بیمارستان.
ا/ت رو دیدم که بهوش امده بود و دکتر داشت سرم از دستش در میورد.
که دکتر امد بیرون ما هم در زدیم. رفتیم داخل.
ا/ت: ت. ت. ت. تهیونگ.
تهیونگ: سلام.
ا/ت: تهیونگ حالت خ. به سدمه که ندیدی؟
تهیونگ: اینو من باید بپرسم.
ا/ت: منم خوبم.
تهیونگ: خوبه.
ا/ت: بیا بیشن اینجا.(روبه تهیونگ اشاره به صندلی)
تهیونگ: ب. باشه.
ا/ت: یک. تو ادرس خونه مارو از کجا میدونستی. دو. اونجا چه غلطی میکردی؟
تهیونگ: خوب.
راستش اون روز که تو رفتی سرویس بهداشتی. منم امدم دنبالت بعد دیدم هعی داری با خودت میگی پدرم منو میکشه.
بعد وقتی امدم شستیم و گفتی برو بیرون.
اون موقع هم که دانشگاه تعطیل شد.
دیدم با استرس سوار ماشین شدی و امدم دنبالت........
اره خلاصه اینطوری شد.
ا/ت: بار اخرت باشه تو کارای من دخالت میکنی. اصلا..
سونگ کانگ: این جای تشکرت از تهیونگه.!؟
ا/ت: اصلا کی به تو اجازه داد حرف بزنی.!؟
سونگ کانگ: خودم.
ا/ت: ععع
پس لطفا خودت با پای خودت از اتاقم برو بیرون.
سونگ کانگ: نرم چی میشه!؟
ا/ت: زنگ میزنم حراست بیمارستان.
سونگ کانگ: باشه خودم میرم.
تهیونگ: ا/ت. م. من معذرت میخوام.
لطفا میشه منو ببخشی!؟
ا/ت: ببین من نه باهات مشکلی دارم نه چیزی فقط نگرانت بودم که بخاطر من بلایی سرت نیاد.
ا. ا. الانم میبخشمت. پس لطفا برو بیرون.
تهیونگ: ا. اما
ا/ت اما نداره برو بیرون.
𝕻𝖆𝖗𝖙_5
ویو تهیونگ
ا/ت رو بردن اتاق عمل خیلی نگرانشم.
اون بخاطر من اینجوری شد.
پدر ا/ت هم انگار بد جوری از دست خودش ناراحت بود. جوری که گریه میکرد.
که یهو دکتر امد.
منو پدر ا/ت هم سریع رفتیم پیشش.
تهیونگ: دکتر حال ا/ت چطوره
دکتر: حالشون خوبه.
تهیونگ: اخیش(ی نفس تازه کشید)
پ. ا/ت: میتونیم ببینمش؟
دکتر: نه فعلا
فردا حتما میتونید ببینیدش
که بهوش میاد.
تهیونگ: اقای جئون بهتر برید خونه.
منم میرم.
پ. ا/ت: باشه.
ام. چیزه..
تهیونگ: بله؟
پ. ا/ت: هیچی ولش کن.
تهیونگ: اقای جئون
لطفا دیگه اتقدر به سخت نگیرید.
(رفت)
ویو صبح تهیونگ
صبح ساعت ۷ بیدار شدم.
رفتم دانشگاه که گفتن استاد امروز مریضه نمیتونه بیاد.
منم داشت بر میگشتم که یهو سونگ کانگ امد.
سونگ کانگ: میای بریم یکم بگردیم؟
تهیونگ: نه. راستش میخوام برم بیمارستان.
سونگ کانگ: بیمارستان؟
بیمارستان چرا؟
تهیونگ: خوب راستش ا/ت الان بیمارستانه.
سونگ کانگ: خوب این الان به تو چه ربطی دارع؟
سونگ کانگ: اها گرفتم.
نکنه عاشقش شدی؟
تهیونگ: سونگ کانگ
سونگ کانگ: بله
تهیونگ: ببند در تالار اندیشه رو.
بیا بریم سوار ماشین شیم همچی رو توضیح میدم.
رفتیم سوار ماشین شدیم.
تهیونگ: ببین............
و اینکه اره.
سونگ کانگ: سخنی ندارم.
بگذریم. بیا بریم بیمارستان منم میام.
تهیونگ: بریم.
رفتیم داخل بیمارستان.
ا/ت رو دیدم که بهوش امده بود و دکتر داشت سرم از دستش در میورد.
که دکتر امد بیرون ما هم در زدیم. رفتیم داخل.
ا/ت: ت. ت. ت. تهیونگ.
تهیونگ: سلام.
ا/ت: تهیونگ حالت خ. به سدمه که ندیدی؟
تهیونگ: اینو من باید بپرسم.
ا/ت: منم خوبم.
تهیونگ: خوبه.
ا/ت: بیا بیشن اینجا.(روبه تهیونگ اشاره به صندلی)
تهیونگ: ب. باشه.
ا/ت: یک. تو ادرس خونه مارو از کجا میدونستی. دو. اونجا چه غلطی میکردی؟
تهیونگ: خوب.
راستش اون روز که تو رفتی سرویس بهداشتی. منم امدم دنبالت بعد دیدم هعی داری با خودت میگی پدرم منو میکشه.
بعد وقتی امدم شستیم و گفتی برو بیرون.
اون موقع هم که دانشگاه تعطیل شد.
دیدم با استرس سوار ماشین شدی و امدم دنبالت........
اره خلاصه اینطوری شد.
ا/ت: بار اخرت باشه تو کارای من دخالت میکنی. اصلا..
سونگ کانگ: این جای تشکرت از تهیونگه.!؟
ا/ت: اصلا کی به تو اجازه داد حرف بزنی.!؟
سونگ کانگ: خودم.
ا/ت: ععع
پس لطفا خودت با پای خودت از اتاقم برو بیرون.
سونگ کانگ: نرم چی میشه!؟
ا/ت: زنگ میزنم حراست بیمارستان.
سونگ کانگ: باشه خودم میرم.
تهیونگ: ا/ت. م. من معذرت میخوام.
لطفا میشه منو ببخشی!؟
ا/ت: ببین من نه باهات مشکلی دارم نه چیزی فقط نگرانت بودم که بخاطر من بلایی سرت نیاد.
ا. ا. الانم میبخشمت. پس لطفا برو بیرون.
تهیونگ: ا. اما
ا/ت اما نداره برو بیرون.
۱.۹k
۰۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.