حسن روحانی دوباره خواب دید خواب می دیدم دو بال داشتم آماد
حسن روحانی دوباره خواب دید خواب میدیدم دو بال داشتم آمادهٔ پرواز بودم سایت حسن روحانی داستان نامزدی او تا ریاستجمهوری را در چند بخش منتشر کرده که شروع آن روایت خوابی است که او دیده: گرم خواب بودم هنوز به سحر ساعتی مانده بودخواب میدیدم: دو بال داشتم آمادهٔ پرواز بودم. سیدی را دیدم سیدمحمد خاتمی محزون بود و در خود فرو رفته خواستم سر صحبت را باز کنم تا او را از حزن بیرون آورم: بگذارید شما را ببرم به بالا، به آسمان با بال چپم (هر دو دستم به بال بدل شده بود) آقای خاتمی را زیر بالم گرفتم و او را بردم به بالا به آسمان به باغی از گلهای رنگارنگ و بسیار در افق سید از حزن بیرون آمد او را از آسمان به سرزمینی پر از گل بازگرداندم سپس به سمت مسجدی روانه شدم در ورودی مسجد ملخهای زیادی را دیدم با بالم آنها را راندم پیرمردی به من گفت حیف نیست از این بال برای دور کردن ملخها استفاده میکنی رهایشان کن از خواب پریدم سحر شده بود و هوا هنوز گرگ و میش بود دقیق به یاد ندارم اما دیماه ۱۳۹۱ بود
پ ن پ😂
آره خلاصه خودم خاتمی رو گذاشتم زیر بغلم و پرواز کردم رفتم
پ ن پ😂
آره خلاصه خودم خاتمی رو گذاشتم زیر بغلم و پرواز کردم رفتم
۱.۱k
۰۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.