p52🩸
ویو یومی :
رفتم عمارت هیچکس نبود نه یوری نه جین رفتم اتاقم کتمو گذاشتم روی صندلی خودمو انداختم روی تخت ....من باید به یوری بگم که جونگ کوک دوست پسره منه و من هنوز دوسش دارم یوری سا همیشه بهم گوش میده من دوباره باید جونگ کوک رو به دست بیارم .....
داشتم با خودم حرف میزدم که صدای پا روی پله ها پیچید .... رفتم که نگاه کنم ..... در اتاقمو باز کردم یوری سا رو به روم بود ....
یوری : کیه ومدی ....
یومی : یه ده دقیقی میشه ....
یوری : شام خوردی ...!ً
یومی : نه ... جین نیومده .... ؟
یوری : جین با من نبود نمیدونم کجاست گفت میاد خونه .... من دارم میرم اتاقم تا شام آماده شه میام ....
ریوی سا از کنارم رد شد .... چطوری بهش بگم ...
یومی : یوری سا ....
یوری برگشت بهم نگاه کرد .... وقتی نگام کرد یادم رفت که بهش چی بگم ....
یوری : چیزی شده ...
یومی : نه نه چیزی نیست ....
یوری : خیل خوب ....
دوبارت به راهش ادامه داد رفت .... یوری سا خیلی دختر خوشگلیه درسته قیافش کار هاش سرده اما از درون خیلی مهربون واسه همینه که جونگ کوک دنبالشه .... با اینکه خواهر تنی ما نیست ولی دوسش دارم .... من از این مطمئنم که یوری پیشنهاد جونگ کوک رو قبول نمیکنه .... منم سعی میکنم از دل جونگ کوک در بیارم دوباره با هم بشیم ....
افکارم کاری کردن که اصلا توی دنیا واقعی نبودم ....
جین : پشت دیوار کسیه ...! ( آروم )
با صدای جین پشت گوشم پریدم ....
یومی : وای ..... ترسیدم ....
جین : چقدر زود میترسی ت ....
یومی : ومدی بیخه گوشم آروم آروم حرف میزنی .... اخه چطوری آنقدر بی سر صدا تو میایی ....
جین : من 16 بار پایین صدات زدم .... جواب ندادی .... ومدم بالا میبینم به دیوار نگاه میکنی .... ومدم ازت پرسیدم پشت دیوار کسیه .....
یومی : الان بیخیال ....
خدمت کار : شام امادست خانوم .....
یومی : باشه الان میایم ....
جین : یوری خونست ....
یومی : اره توی اتاقشه ....
جین : باشه ت برو پایین ما الان میایم ....
ویو جین :
رفتم توی اتاق یوری سا ..... در زدم ....
یوری : بیا ...
جین : فندوق چیکار میکنی ....
یوری : او چه عجب یادی از ما کردی ....
با این حرفش خندم گرفت ....
جین : کاری برام پیش ومد خو ....
یوری : کارت از من مهم تر بود ....!
جین : هیچ کاری مهم تر از ت نیست اینو بدون ..... برات تعریف میکنم چی شد ....
یوری : گوشم با توه ....
از اول خط تا اخرش براش مو به مو تعریف کردم ....
که چهره یوری جمع شد ..... با این قیافش از جام بلند شدم ....
یوری : ت دیونه شده ها اگه چیزیت میشد چی ها اگه چیزیت میشد من چیکار میکردم ....
جین : الان که چیزیم نشد سالم سالم کنارت وایسادم ....
یوری : چقدر خوب میگه سالم سالم .... جین بسه تورو جون من دیونه بازی در نیار .... خود سر عمل نکن .....
جین : جون خودتو وسط نیار .....
یوری : مجبورم میکنی ....
جین : بیخیال پاشو بیریم پایین شام امادست ....
یوری از جاش بلند شد
یوری : جین .... بهم قول بده که مراقب خودتت باشی
دو دستم توی صورت کوچولوش حلقه کردم ....
جین : قول میدم فندوقم نگران نباش .....
بعد دستشو گرفتم رفتیم پایین ....
رفتم عمارت هیچکس نبود نه یوری نه جین رفتم اتاقم کتمو گذاشتم روی صندلی خودمو انداختم روی تخت ....من باید به یوری بگم که جونگ کوک دوست پسره منه و من هنوز دوسش دارم یوری سا همیشه بهم گوش میده من دوباره باید جونگ کوک رو به دست بیارم .....
داشتم با خودم حرف میزدم که صدای پا روی پله ها پیچید .... رفتم که نگاه کنم ..... در اتاقمو باز کردم یوری سا رو به روم بود ....
یوری : کیه ومدی ....
یومی : یه ده دقیقی میشه ....
یوری : شام خوردی ...!ً
یومی : نه ... جین نیومده .... ؟
یوری : جین با من نبود نمیدونم کجاست گفت میاد خونه .... من دارم میرم اتاقم تا شام آماده شه میام ....
ریوی سا از کنارم رد شد .... چطوری بهش بگم ...
یومی : یوری سا ....
یوری برگشت بهم نگاه کرد .... وقتی نگام کرد یادم رفت که بهش چی بگم ....
یوری : چیزی شده ...
یومی : نه نه چیزی نیست ....
یوری : خیل خوب ....
دوبارت به راهش ادامه داد رفت .... یوری سا خیلی دختر خوشگلیه درسته قیافش کار هاش سرده اما از درون خیلی مهربون واسه همینه که جونگ کوک دنبالشه .... با اینکه خواهر تنی ما نیست ولی دوسش دارم .... من از این مطمئنم که یوری پیشنهاد جونگ کوک رو قبول نمیکنه .... منم سعی میکنم از دل جونگ کوک در بیارم دوباره با هم بشیم ....
افکارم کاری کردن که اصلا توی دنیا واقعی نبودم ....
جین : پشت دیوار کسیه ...! ( آروم )
با صدای جین پشت گوشم پریدم ....
یومی : وای ..... ترسیدم ....
جین : چقدر زود میترسی ت ....
یومی : ومدی بیخه گوشم آروم آروم حرف میزنی .... اخه چطوری آنقدر بی سر صدا تو میایی ....
جین : من 16 بار پایین صدات زدم .... جواب ندادی .... ومدم بالا میبینم به دیوار نگاه میکنی .... ومدم ازت پرسیدم پشت دیوار کسیه .....
یومی : الان بیخیال ....
خدمت کار : شام امادست خانوم .....
یومی : باشه الان میایم ....
جین : یوری خونست ....
یومی : اره توی اتاقشه ....
جین : باشه ت برو پایین ما الان میایم ....
ویو جین :
رفتم توی اتاق یوری سا ..... در زدم ....
یوری : بیا ...
جین : فندوق چیکار میکنی ....
یوری : او چه عجب یادی از ما کردی ....
با این حرفش خندم گرفت ....
جین : کاری برام پیش ومد خو ....
یوری : کارت از من مهم تر بود ....!
جین : هیچ کاری مهم تر از ت نیست اینو بدون ..... برات تعریف میکنم چی شد ....
یوری : گوشم با توه ....
از اول خط تا اخرش براش مو به مو تعریف کردم ....
که چهره یوری جمع شد ..... با این قیافش از جام بلند شدم ....
یوری : ت دیونه شده ها اگه چیزیت میشد چی ها اگه چیزیت میشد من چیکار میکردم ....
جین : الان که چیزیم نشد سالم سالم کنارت وایسادم ....
یوری : چقدر خوب میگه سالم سالم .... جین بسه تورو جون من دیونه بازی در نیار .... خود سر عمل نکن .....
جین : جون خودتو وسط نیار .....
یوری : مجبورم میکنی ....
جین : بیخیال پاشو بیریم پایین شام امادست ....
یوری از جاش بلند شد
یوری : جین .... بهم قول بده که مراقب خودتت باشی
دو دستم توی صورت کوچولوش حلقه کردم ....
جین : قول میدم فندوقم نگران نباش .....
بعد دستشو گرفتم رفتیم پایین ....
۱.۵k
۲۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.