وقتی عاشق مدیرت میشی *۳۲*
کوک ویو
داشتم میرفتم سمت ماشینم که سوریا اومد و گفت
سوریا:اشتباه میکنی...بدون پشیمون میشی
کوک:آره با زمانی که با تو بودم پشیمون شدم..راستی مگه اون موقع که ویدئو سکس یون جی رو یه من فرستادی....نگفتی میرم رد کارم....الانم برو(سرد و عصبانی)
سوریا:و...
و کوک بدون توجه به حرف به حرف های سوریا رفت سمت ماشینش و بادیگارد بردتش خونه...
کوک به یون جی زنگ زد و
کوک:سلام عشقم بیا اینجا دلم برات تنگ شده...
یون جی :طلاقش دادی(خوشحال)
کوک:بلاخره...دیگه نمیبینمش(خوشحال)
یون جی:اومدم....
و یون جی لباس پوشید و رفت سمت خونه کوک....وقتی رسید کوک درو باز کرد و یون جی اومد داخل
یون جی:سلام عشقم
کوک:سلام...
و کوک از کمر یون جی گرفت و لباش رو برد سمت لبای یون جی و به اسارت خودش در آورد...یون جی هم همراهی کرد....
کوک:یون جی....خیلی دوست دارم که زود ازدواج کنیم...
یون جی:منم میخوام....ولی...مادرت....
کوک:یه عقد مخفیانه....حالا بیا بشین که بهت بگم میخوام چیکار کنم(تعریف کرد)
یون جی:خوبه...ولی از کشور میریم
کوک:آره...
و یون جی و کوک باهم در موردش کلی حرف زدن...
بورام ویو
لباس پوشیدم(عکس)و یه تاکسی گرفتم و رفتم خونه چانگ مین
چانگ مین:کیه...
بورام:منم بورام
چانگ:ت...تو اینجا چیکار میکنی
بورام:میگم بهت
و چانگ گفت که بیاد داخل
چانگ:خب بگو
بورام:بابام افتاده زندان
چانگ:برای چی
بورام:میگن چون مادرمو کشته...ولی دروغه...مامانم حالش بد شد و مرد...
چانگ:باورم نمیشه....قهوه میخوری
بورام:ممنونم...راستی مادر پدر تو...
چانگ:داستانش خب....مادر پدر من بعد از اینکه دبیرستانم رو تموم کردم...رفتن آمریکا...گفتن بر میگردن ولی...خیلی سال گذشته...ولی برنگشتن...
بورام:واقعا...الان پس آمریکان....ولی جانگ مین...تو با همه فرق داری...همه ی پسرا فرصت میخوان برای رابطه...ولی تو نه...خیلی آدم خوبی هستی...
چانگ:م......ممنونم..
بورام:ی....یچیز بگم...ببین
چتنگ:بگو...
بطورام:م....می...تو...نم....ش....شب...ای...اینجا...ب...بمونم...
چانگ:چ...چی....یعنی.....مطمعن....ه...هستی
بورام:آخه شب تنهایی...بابام گفته نرم جایی
چانگ:ب.....باش...اگر خودت میخوای....ولی اگر احساس خوبی نداری...میتونم برسونمت خونه...
بورام:اگ...اگه میشه بمونم اینجا
چانگ:باشه...بمون
(منحرف نباشید🗿)
کپی ممنوع❌
شرط ۳۳ لایک و ۲۷ کامنت
مینی قسمت
مینی قسمت هست بچه ها چون پارت بعد اگه نت باهام یار بود یه پارت طولانی بنویسم
داشتم میرفتم سمت ماشینم که سوریا اومد و گفت
سوریا:اشتباه میکنی...بدون پشیمون میشی
کوک:آره با زمانی که با تو بودم پشیمون شدم..راستی مگه اون موقع که ویدئو سکس یون جی رو یه من فرستادی....نگفتی میرم رد کارم....الانم برو(سرد و عصبانی)
سوریا:و...
و کوک بدون توجه به حرف به حرف های سوریا رفت سمت ماشینش و بادیگارد بردتش خونه...
کوک به یون جی زنگ زد و
کوک:سلام عشقم بیا اینجا دلم برات تنگ شده...
یون جی :طلاقش دادی(خوشحال)
کوک:بلاخره...دیگه نمیبینمش(خوشحال)
یون جی:اومدم....
و یون جی لباس پوشید و رفت سمت خونه کوک....وقتی رسید کوک درو باز کرد و یون جی اومد داخل
یون جی:سلام عشقم
کوک:سلام...
و کوک از کمر یون جی گرفت و لباش رو برد سمت لبای یون جی و به اسارت خودش در آورد...یون جی هم همراهی کرد....
کوک:یون جی....خیلی دوست دارم که زود ازدواج کنیم...
یون جی:منم میخوام....ولی...مادرت....
کوک:یه عقد مخفیانه....حالا بیا بشین که بهت بگم میخوام چیکار کنم(تعریف کرد)
یون جی:خوبه...ولی از کشور میریم
کوک:آره...
و یون جی و کوک باهم در موردش کلی حرف زدن...
بورام ویو
لباس پوشیدم(عکس)و یه تاکسی گرفتم و رفتم خونه چانگ مین
چانگ مین:کیه...
بورام:منم بورام
چانگ:ت...تو اینجا چیکار میکنی
بورام:میگم بهت
و چانگ گفت که بیاد داخل
چانگ:خب بگو
بورام:بابام افتاده زندان
چانگ:برای چی
بورام:میگن چون مادرمو کشته...ولی دروغه...مامانم حالش بد شد و مرد...
چانگ:باورم نمیشه....قهوه میخوری
بورام:ممنونم...راستی مادر پدر تو...
چانگ:داستانش خب....مادر پدر من بعد از اینکه دبیرستانم رو تموم کردم...رفتن آمریکا...گفتن بر میگردن ولی...خیلی سال گذشته...ولی برنگشتن...
بورام:واقعا...الان پس آمریکان....ولی جانگ مین...تو با همه فرق داری...همه ی پسرا فرصت میخوان برای رابطه...ولی تو نه...خیلی آدم خوبی هستی...
چانگ:م......ممنونم..
بورام:ی....یچیز بگم...ببین
چتنگ:بگو...
بطورام:م....می...تو...نم....ش....شب...ای...اینجا...ب...بمونم...
چانگ:چ...چی....یعنی.....مطمعن....ه...هستی
بورام:آخه شب تنهایی...بابام گفته نرم جایی
چانگ:ب.....باش...اگر خودت میخوای....ولی اگر احساس خوبی نداری...میتونم برسونمت خونه...
بورام:اگ...اگه میشه بمونم اینجا
چانگ:باشه...بمون
(منحرف نباشید🗿)
کپی ممنوع❌
شرط ۳۳ لایک و ۲۷ کامنت
مینی قسمت
مینی قسمت هست بچه ها چون پارت بعد اگه نت باهام یار بود یه پارت طولانی بنویسم
۱۵.۸k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.