وقتی معلمت مافیاست فیک تهیونگ
پارت:4
این رو که گفتم رفتم توی اتاقم و خوابیدم
فردا صبح ییدار شدم و کارای لازم رو انجام دادم رفتم پایین تهیونگ رو دیدم که نشسته و داره صبحونه میخوره
+صبح بخیر
-صبح بخیر
+بیا بشین بخور
رفتم و نشستم و شروع به خوردن صبحونه کردم
بعد از اتمام صبحونه هنوز بلند نشدع بودیم که پرسیدم
-کی صبحونه رو اماده میکنه
+خدمتکار
-پس چرا الان نیستیش
+چون بعد از اماده کردن میره خوشم نمیاد کسی توی خونم باشه و مزاحم استراحتم بشه
سرم رو به نشونه تایید تکون دادم و بلند شدم و رفتم بالا
چند روزی بود که حموم نرفته بودم چون لباسی نداشتم
ولی چاره ای نبود رفتم و همون لباس هام رو شستم و رفتم حموم و با حوله اومدم بیرون و منتظر خشک شدن لباس هام شدم که یهو در باز شد
+میگم ات
-برو بیرونننننننن
+اوکی اوکی
و رفت بیرون
سریع رفتم و لباس هامو برداشتم و پوشیدم و رفتم بیرون رفتم پایین دیدم روی کاناپه نشسته بود
-چرا در نمیزنی
+نمیدونستم حموم بودی
-حالا چیکار داشتی
+ها هیچی هیچی مهم نیست
-اوکی من کمی خستمه میرم بالا استراحت کنم
+منم کار دارم تا شب نیستم حواست به خودت باشع
-اوکی خدافظ
خواستم برم که اومد جلوم ایستاد
+درست ازم خدافظی کن
-درستش چجوریه
اومد جلو و بوسه ای ب لبام شد
+ایطوریه
من بهت زده بهش خیره بودم که نیشخندی تحویلم داد و رفت
وقتی به خودم اومدم رفتم توی اتاقم....ادامه دارد
شرط
لایک:۵۰
کامنت۴۰
#فیک #تهیونگ #بی_تی_اس
این رو که گفتم رفتم توی اتاقم و خوابیدم
فردا صبح ییدار شدم و کارای لازم رو انجام دادم رفتم پایین تهیونگ رو دیدم که نشسته و داره صبحونه میخوره
+صبح بخیر
-صبح بخیر
+بیا بشین بخور
رفتم و نشستم و شروع به خوردن صبحونه کردم
بعد از اتمام صبحونه هنوز بلند نشدع بودیم که پرسیدم
-کی صبحونه رو اماده میکنه
+خدمتکار
-پس چرا الان نیستیش
+چون بعد از اماده کردن میره خوشم نمیاد کسی توی خونم باشه و مزاحم استراحتم بشه
سرم رو به نشونه تایید تکون دادم و بلند شدم و رفتم بالا
چند روزی بود که حموم نرفته بودم چون لباسی نداشتم
ولی چاره ای نبود رفتم و همون لباس هام رو شستم و رفتم حموم و با حوله اومدم بیرون و منتظر خشک شدن لباس هام شدم که یهو در باز شد
+میگم ات
-برو بیرونننننننن
+اوکی اوکی
و رفت بیرون
سریع رفتم و لباس هامو برداشتم و پوشیدم و رفتم بیرون رفتم پایین دیدم روی کاناپه نشسته بود
-چرا در نمیزنی
+نمیدونستم حموم بودی
-حالا چیکار داشتی
+ها هیچی هیچی مهم نیست
-اوکی من کمی خستمه میرم بالا استراحت کنم
+منم کار دارم تا شب نیستم حواست به خودت باشع
-اوکی خدافظ
خواستم برم که اومد جلوم ایستاد
+درست ازم خدافظی کن
-درستش چجوریه
اومد جلو و بوسه ای ب لبام شد
+ایطوریه
من بهت زده بهش خیره بودم که نیشخندی تحویلم داد و رفت
وقتی به خودم اومدم رفتم توی اتاقم....ادامه دارد
شرط
لایک:۵۰
کامنت۴۰
#فیک #تهیونگ #بی_تی_اس
۹۹.۳k
۱۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.