جنی : هیچوقت عاشق نمیشم
پارت دوم🍓✨🫶🏻
جنی هنوز هم توی اتاقش مشغول گریه بود.به طور خیلی اتفاقی در زدن.جنی اشکاشو از روی گونش پاک کرد و درو باز کرد.پشت در چهون بود.جنی با تعجب پرسید اینجا چه گ*وهی میخوری ع*وضی .جنی از دست چهون خیلی عصبانی بود با کمال ناباوری چهون برای اولین جنی رو در آغوش خودش کشید حتی یک دقیقه هم نگذشته بود که جنی چهون رو هل داد و میدونست داره بازی در میاره. جنی یک سیلی به چهون زد و بهش همه ی حرفای دلشو گفت وقتی چهون این حرفای جنی رو شنید ازش عذر خواهی کرد و گفت بیا از اول شروع کنیم جنی که اشک از چشاش میریخت.چهون گفت اجازه میدی؟ جنی گفت چییی؟چهون بوسه ای بر لبهای جنی زد یک روز گذشت اما جنی چیزی از چهون دید که برگاش ریخت……
خوب بود؟؟🎀🤗✨
جنی هنوز هم توی اتاقش مشغول گریه بود.به طور خیلی اتفاقی در زدن.جنی اشکاشو از روی گونش پاک کرد و درو باز کرد.پشت در چهون بود.جنی با تعجب پرسید اینجا چه گ*وهی میخوری ع*وضی .جنی از دست چهون خیلی عصبانی بود با کمال ناباوری چهون برای اولین جنی رو در آغوش خودش کشید حتی یک دقیقه هم نگذشته بود که جنی چهون رو هل داد و میدونست داره بازی در میاره. جنی یک سیلی به چهون زد و بهش همه ی حرفای دلشو گفت وقتی چهون این حرفای جنی رو شنید ازش عذر خواهی کرد و گفت بیا از اول شروع کنیم جنی که اشک از چشاش میریخت.چهون گفت اجازه میدی؟ جنی گفت چییی؟چهون بوسه ای بر لبهای جنی زد یک روز گذشت اما جنی چیزی از چهون دید که برگاش ریخت……
خوب بود؟؟🎀🤗✨
۷۳۱
۱۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.