قدرتمندترین فرشته من پارت ۱
همه درباره قلدر ها بدفکر میکنن البته منم همین فکرو میکرم تا ۴ سالگی که رفتم مهد کودک،اونجا آکیکو رو دیدم کسی که تا آخر عمر باهام بود.
اوه...بی ادبیم رو ببخشید من آکاتو اکاشی هست.خوب طولش نمیدم بریم سراغ داستان
.
.
.
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
داشتم برمیگشتم خونه که دو تا مرد بزرگ سال جلو راهم رو گرفتن و شروع به تحقير کردنم،یهو یه صدای دختر که هم سن و سالم بود اومد، که گفت: یانو سان ،دایسکه سان دارید چیکار میکنید؟
همون لحظه انگار رو اون دو نفر آب یخ ریختن خوشکشون زد بعد باخنده گفتن : روز بخیر اکیکو ساما
سرمو برگردوندم دیدم یه دختر باموهای مشکی، بنفش ،چشم های صورتی و هودی نارنجی رنگ پشت سرمه شوکه شدم اومد سمتم وسلام کرد و منم با ترس سلام کردم نگاهم کرد و گفت:اوففف! نگران نباش اونا آدم های بدی نیستن و لحن شون این جوریه در واقع اونا جملاتی مثل کوچولو گم شدی،اینجا خطرناکه و...و...و رو برای اینکه بخوان کمکت کنن میگن.
این رو که گفت دلم آروم شد با لبخند تشکر کردم و به هم پیشنهاد دوستی داد ومنم قبول کردم. همیشه بودیدم ولی..ولی زمان راهنمایی انگار زیر دستش بودم. خوب، اون از من قوی تر بود و ازم محافظت میکرد،آکیکو اعتقاد به جبران کردن بودو معمولا با ناهار جبران جبران میکردم (من:اکاشی دم پولداریه اکیکو از این وضع استفاده میکنه)
ولی بازم مثل من همون اکیکو ۴ساله باهام صمیمی رفتار می کنه.
یه روز که داشتم تو خیابون بودم صدای دعوایی اومد رفتم ببینم چه بود که دیدم اکیکو بایه پسره دبیرستانی حرف میزنه:
+ واقعا مسخرست، توی فسقلی فکر کردی از من قوی تری به نظرم اون لقب دارک انجل (فرشته سیاه) رو الکی روت گذاشتن.
-*زمزمه* ساکت شو
+ها! چی؟گربه کوچولو ترسیده!
همون لحظه اکیکو با پاش ضربه محکمی به سر فرد وارد کرد و گفت: وقتی به موقع ساکت نمیشی همین میشه دیگه 😮💨.
اون موقع که فهمیدم که اون قوی ترینه.
خوب دوستان این پارت تموم تا مطلب بعدی جانه 💚
اوه...بی ادبیم رو ببخشید من آکاتو اکاشی هست.خوب طولش نمیدم بریم سراغ داستان
.
.
.
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
داشتم برمیگشتم خونه که دو تا مرد بزرگ سال جلو راهم رو گرفتن و شروع به تحقير کردنم،یهو یه صدای دختر که هم سن و سالم بود اومد، که گفت: یانو سان ،دایسکه سان دارید چیکار میکنید؟
همون لحظه انگار رو اون دو نفر آب یخ ریختن خوشکشون زد بعد باخنده گفتن : روز بخیر اکیکو ساما
سرمو برگردوندم دیدم یه دختر باموهای مشکی، بنفش ،چشم های صورتی و هودی نارنجی رنگ پشت سرمه شوکه شدم اومد سمتم وسلام کرد و منم با ترس سلام کردم نگاهم کرد و گفت:اوففف! نگران نباش اونا آدم های بدی نیستن و لحن شون این جوریه در واقع اونا جملاتی مثل کوچولو گم شدی،اینجا خطرناکه و...و...و رو برای اینکه بخوان کمکت کنن میگن.
این رو که گفت دلم آروم شد با لبخند تشکر کردم و به هم پیشنهاد دوستی داد ومنم قبول کردم. همیشه بودیدم ولی..ولی زمان راهنمایی انگار زیر دستش بودم. خوب، اون از من قوی تر بود و ازم محافظت میکرد،آکیکو اعتقاد به جبران کردن بودو معمولا با ناهار جبران جبران میکردم (من:اکاشی دم پولداریه اکیکو از این وضع استفاده میکنه)
ولی بازم مثل من همون اکیکو ۴ساله باهام صمیمی رفتار می کنه.
یه روز که داشتم تو خیابون بودم صدای دعوایی اومد رفتم ببینم چه بود که دیدم اکیکو بایه پسره دبیرستانی حرف میزنه:
+ واقعا مسخرست، توی فسقلی فکر کردی از من قوی تری به نظرم اون لقب دارک انجل (فرشته سیاه) رو الکی روت گذاشتن.
-*زمزمه* ساکت شو
+ها! چی؟گربه کوچولو ترسیده!
همون لحظه اکیکو با پاش ضربه محکمی به سر فرد وارد کرد و گفت: وقتی به موقع ساکت نمیشی همین میشه دیگه 😮💨.
اون موقع که فهمیدم که اون قوی ترینه.
خوب دوستان این پارت تموم تا مطلب بعدی جانه 💚
۱.۳k
۱۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.