مرد پشت نقاب...
پارت 20
با دستام صورت داغ و رنگ پریدشو قاب کردم
+لیانا، به چشام نگاه کن، حالا راستشو بگو چه اتفاقی افتاده.
ویو لیانا
کاری که گفتو کردم.
به چشاش نگا کردم و سیر تا پیاز ماجرارو تعریف کردم.
ـ شب بود منم تنها تو خونه بودم. خوابم نمیبرد پس رفان یه دوش آب گرم بگیرم و بعد بخوابم. وقتی از حموم در اومدم آهنگ باز کردم و بدون چرخیدن به پشت سرم لباسامو پوشیدم و وقتی تموم شد رقصان به پشت چرخیدم و یه موجود عجیب و ترسناک رو دیدم. دراز و سیاه بود چشمای بزرگ کشیده قرمز داشت. شاخ بز داشت بدن انسان ولی پای اسب داشت. در جا فهمیدم جنه. قبلا هم تو خونه شده بود علائم حضور جنو احساس کنم ولی تا بحال ندیده بودمش اما اونروز دیدم. جیغ کشیدم و گوشیم از دستم افتاد و ال سی دیش شکست. اون به من گفته بود به کسی نگم اگه به کسی بگم منو میکشه.
یهو کوک با لحن سردی گفت
+مگه نگفتم به کسی نگو؟
ری.دم تو خودم و داد زدم و بعدش صدای کوک منو از همهمه ذهنم نجات داد
+لیاناااا.
با ترس هلش دادم عقب
+چیزی نیست آروم باش
فهمیدم توهم زدم پس یه نفس راحت کشیدم ولی استرس گرفتم بعدش.
نکنه جدی یه جن بخواد منو بکشه؟
با اینکه این سوالو تو ذهنم پرسیدم ولی کوک جوابشو داد
+آروم باش یه جن نمبتونه یه انسانو بکشه
-ولی میتونه کوووک سالیانه کلی آدم بابت همین جنا میمیرن من میترسم
+نههه جن ها نمیتونن بکشن یه انسانو فقط اذیتش میکنن. ببین لیان یه نفس عمیق بکش.
یه نفس عمیق کشیدم.
+اوکی حالا ریلکس باش و نترس من پیشتم مامانت اینجاس بابات اینجاس کلی خدمتکار اینجان همه اینجان و دیگه تنها نیستی که اون موجود بخواد اذیتت کنه اوکی؟ پس نترس باشه؟
- ولی تو خوابم اذیتم می کنه
+بهش فک نکن هرچقدر فکرشو تو ذهنت کمرنگ تر کتی بهتره. شاید اصن همه اینا توهمن و زاده ذهن خودتن
- کوک تو فک میکنی من دیوونم؟
+نه نیستی لیان.
- پس چرا جوری رفتار میکنی انگار اینارو از خودم در آوردم؟ کوک من دیدمششش با همین دوتا چشمای خودم دیدمششش بخدا دیدمششش به جون خودم دیدمش خیلی ترسناک بود اون تهدیدم کرد کوک چرا نمیفهمیی
با گریه و از ته دل این حرفارو زدم و در جواب کوک فقط بغلم کرد.
+عزیزم من نمیگم که ندیدی میگم ریلکس باش. هر مشکلی یه راه حلی داره اینم حل میشه فقط آروم باش گفتم که پیشتم پس نترس نمیتونه تورو بکشه.
- ولی کوک...
نزاشت حرفو ادامه بدم و پیشونی داغمو بوس کرد.
+بهم اعتماد کن و ریلکس باش قول میدم حل میشه و اینو بدون اون جن یا هر موجودی که تورو تحدید کرده هیچ گو.هی نمیتونه بخوره.
ویو کوک
سعی کردم لیانو آروم کنم و بعد خوابوندمش و از اتاق اومدم بیرون.
ادامه دارد...
لایک و کامنت یادتون نره و اگه از اکسپلور میاید حتما فالو کنید ♥️
با دستام صورت داغ و رنگ پریدشو قاب کردم
+لیانا، به چشام نگاه کن، حالا راستشو بگو چه اتفاقی افتاده.
ویو لیانا
کاری که گفتو کردم.
به چشاش نگا کردم و سیر تا پیاز ماجرارو تعریف کردم.
ـ شب بود منم تنها تو خونه بودم. خوابم نمیبرد پس رفان یه دوش آب گرم بگیرم و بعد بخوابم. وقتی از حموم در اومدم آهنگ باز کردم و بدون چرخیدن به پشت سرم لباسامو پوشیدم و وقتی تموم شد رقصان به پشت چرخیدم و یه موجود عجیب و ترسناک رو دیدم. دراز و سیاه بود چشمای بزرگ کشیده قرمز داشت. شاخ بز داشت بدن انسان ولی پای اسب داشت. در جا فهمیدم جنه. قبلا هم تو خونه شده بود علائم حضور جنو احساس کنم ولی تا بحال ندیده بودمش اما اونروز دیدم. جیغ کشیدم و گوشیم از دستم افتاد و ال سی دیش شکست. اون به من گفته بود به کسی نگم اگه به کسی بگم منو میکشه.
یهو کوک با لحن سردی گفت
+مگه نگفتم به کسی نگو؟
ری.دم تو خودم و داد زدم و بعدش صدای کوک منو از همهمه ذهنم نجات داد
+لیاناااا.
با ترس هلش دادم عقب
+چیزی نیست آروم باش
فهمیدم توهم زدم پس یه نفس راحت کشیدم ولی استرس گرفتم بعدش.
نکنه جدی یه جن بخواد منو بکشه؟
با اینکه این سوالو تو ذهنم پرسیدم ولی کوک جوابشو داد
+آروم باش یه جن نمبتونه یه انسانو بکشه
-ولی میتونه کوووک سالیانه کلی آدم بابت همین جنا میمیرن من میترسم
+نههه جن ها نمیتونن بکشن یه انسانو فقط اذیتش میکنن. ببین لیان یه نفس عمیق بکش.
یه نفس عمیق کشیدم.
+اوکی حالا ریلکس باش و نترس من پیشتم مامانت اینجاس بابات اینجاس کلی خدمتکار اینجان همه اینجان و دیگه تنها نیستی که اون موجود بخواد اذیتت کنه اوکی؟ پس نترس باشه؟
- ولی تو خوابم اذیتم می کنه
+بهش فک نکن هرچقدر فکرشو تو ذهنت کمرنگ تر کتی بهتره. شاید اصن همه اینا توهمن و زاده ذهن خودتن
- کوک تو فک میکنی من دیوونم؟
+نه نیستی لیان.
- پس چرا جوری رفتار میکنی انگار اینارو از خودم در آوردم؟ کوک من دیدمششش با همین دوتا چشمای خودم دیدمششش بخدا دیدمششش به جون خودم دیدمش خیلی ترسناک بود اون تهدیدم کرد کوک چرا نمیفهمیی
با گریه و از ته دل این حرفارو زدم و در جواب کوک فقط بغلم کرد.
+عزیزم من نمیگم که ندیدی میگم ریلکس باش. هر مشکلی یه راه حلی داره اینم حل میشه فقط آروم باش گفتم که پیشتم پس نترس نمیتونه تورو بکشه.
- ولی کوک...
نزاشت حرفو ادامه بدم و پیشونی داغمو بوس کرد.
+بهم اعتماد کن و ریلکس باش قول میدم حل میشه و اینو بدون اون جن یا هر موجودی که تورو تحدید کرده هیچ گو.هی نمیتونه بخوره.
ویو کوک
سعی کردم لیانو آروم کنم و بعد خوابوندمش و از اتاق اومدم بیرون.
ادامه دارد...
لایک و کامنت یادتون نره و اگه از اکسپلور میاید حتما فالو کنید ♥️
۷.۷k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.