عاشق شدن part³⁴
خودمم رفتم رو کاناپه دراز کشیدم و بعد از چند مین خوابم برد
ویو ا.ت
وقتی بیدار شدم ت ی اتاق بودم پاشدم و دیدم تهیونگ رو کاناپه خوابیده و هیچی هم سرش نی رفتم ی پتو برداشتم و انداختم روش تا سرما نخوره بعد زنگ زدم ب جونگ کوک
مکالمه
٪٪٪٪
بیب .بیب .بیب .
کوک:الو سلام خوبی ا.ت ؟
ا.ت:سلام ،،، بد نیستم ،،،، شینا چطوره؟؟
کوک:شاید باورت نشه ولی ی قطره اشکم از چشاش نیومد و همش داره غر میزنه
ا.ت:اون ازم متنفر شده*ناراحت
کوک:مگه چیشده؟!
ا.ت:بحثمون شد
کوک:آها،،،،،،،اوکی
ا.ت:منو ببین خودت اون نقشرو عملی کن و مردرو بدزد و ببرش ی جا تا من بیا م و شکنجنش کنم
کوک:اوکی ،،،،حلع
ات:کار نداری
کوک:ن دیگ خدافظ
ا.ت:خدافظ
٪٪٪٪
پایان مکالمه
ویوتهیونگ
بیدار شدم و دیدم ک از.ت دارع با یکی حرف میزنه داره میگه میخواد شکنجش کنه
.
.
کیو شکنجه کنه؟؟
تهیونگ:ا.ت
ا.ت:هااا. بله *هول کرده
تهیونگ:چرا بیداری(خودشو زد ب اون راه)
ا.ت:چیزه ،، یهو ی صدایی اومد ،،، ولی فک کنم توهم بوده
تهیونگ:اوکی ،،، پس بگیر بخواب
ا.ت:باشه شب بخیر
تهیونگ:شب بخیر
و رفتیم خوابیدیم
خودتون میدونید دیگ چیو نباید یادتون بره😘❤️😊
ویو ا.ت
وقتی بیدار شدم ت ی اتاق بودم پاشدم و دیدم تهیونگ رو کاناپه خوابیده و هیچی هم سرش نی رفتم ی پتو برداشتم و انداختم روش تا سرما نخوره بعد زنگ زدم ب جونگ کوک
مکالمه
٪٪٪٪
بیب .بیب .بیب .
کوک:الو سلام خوبی ا.ت ؟
ا.ت:سلام ،،، بد نیستم ،،،، شینا چطوره؟؟
کوک:شاید باورت نشه ولی ی قطره اشکم از چشاش نیومد و همش داره غر میزنه
ا.ت:اون ازم متنفر شده*ناراحت
کوک:مگه چیشده؟!
ا.ت:بحثمون شد
کوک:آها،،،،،،،اوکی
ا.ت:منو ببین خودت اون نقشرو عملی کن و مردرو بدزد و ببرش ی جا تا من بیا م و شکنجنش کنم
کوک:اوکی ،،،،حلع
ات:کار نداری
کوک:ن دیگ خدافظ
ا.ت:خدافظ
٪٪٪٪
پایان مکالمه
ویوتهیونگ
بیدار شدم و دیدم ک از.ت دارع با یکی حرف میزنه داره میگه میخواد شکنجش کنه
.
.
کیو شکنجه کنه؟؟
تهیونگ:ا.ت
ا.ت:هااا. بله *هول کرده
تهیونگ:چرا بیداری(خودشو زد ب اون راه)
ا.ت:چیزه ،، یهو ی صدایی اومد ،،، ولی فک کنم توهم بوده
تهیونگ:اوکی ،،، پس بگیر بخواب
ا.ت:باشه شب بخیر
تهیونگ:شب بخیر
و رفتیم خوابیدیم
خودتون میدونید دیگ چیو نباید یادتون بره😘❤️😊
۱۲.۴k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.