فیک بی تی اس پارت ۱۱
~دو روز بعد~
کوک ویو:
خب.....فکر کنم خودتونم بتونید حدس بزنید...ا/ت یک کلمه ام ح ف نمیزنه ..فقط و فقط صحبت کاری....نمیدونم چطوری باهاش حرف بزنم...نمیدونم چیکار کنم...نمیدونم چطوری بهش بگم که واقعا دوسش دارم...و این داره منو دیوونه میکنه...
ا/ت ویو:
دو روز گذشته...هیچ حرفی نزده...مطمئن بودم...فقط یکم زیادی نوشیده بود همین ...میدونستم...اون امکان نداره کسی مثل منو دوست داشته باشه
فردای اون روز ماجرا رو به یونا توضیح داده بودمو اون میگفت که قطعا دوسم داره..ولی..الان دو روزه گذشته و هیچی نمیگه....شاید حتی یادشم نیست...که منو بوسیده...
رفتم توی اتاقش تا یکسری از پرونده هارو تحویلش بدم که گفت
_ا/ت؟میتونیم باهم صحبت کنیم؟
+در مورد چی؟
_من...من...هیچی...
+باشه...
رفتم بیرون
کوک ویو:
لعنتی بازم نتونستم بهش بگم...فردا ..فردا شرکت تعطیله...شاید اگه برم دنبالش..که یه کافه ای...چیزی بریم...بتونم بهش بگم..
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
کوک ویو:
خب.....فکر کنم خودتونم بتونید حدس بزنید...ا/ت یک کلمه ام ح ف نمیزنه ..فقط و فقط صحبت کاری....نمیدونم چطوری باهاش حرف بزنم...نمیدونم چیکار کنم...نمیدونم چطوری بهش بگم که واقعا دوسش دارم...و این داره منو دیوونه میکنه...
ا/ت ویو:
دو روز گذشته...هیچ حرفی نزده...مطمئن بودم...فقط یکم زیادی نوشیده بود همین ...میدونستم...اون امکان نداره کسی مثل منو دوست داشته باشه
فردای اون روز ماجرا رو به یونا توضیح داده بودمو اون میگفت که قطعا دوسم داره..ولی..الان دو روزه گذشته و هیچی نمیگه....شاید حتی یادشم نیست...که منو بوسیده...
رفتم توی اتاقش تا یکسری از پرونده هارو تحویلش بدم که گفت
_ا/ت؟میتونیم باهم صحبت کنیم؟
+در مورد چی؟
_من...من...هیچی...
+باشه...
رفتم بیرون
کوک ویو:
لعنتی بازم نتونستم بهش بگم...فردا ..فردا شرکت تعطیله...شاید اگه برم دنبالش..که یه کافه ای...چیزی بریم...بتونم بهش بگم..
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
۶.۴k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.