هتل ماه🏨🌙
هتل ماه🏨🌙
Part:¹⁰
....:من اصلا حواسم به اون تتو نبود
خانوم مین:جدی میگی....اگر بی گناه باشی چیییی؟
....:ولی نه خودشه من مطمئنم!
آقای کیم:به هر حال ممکنه اون جیهوپ نباشه...فکر هات رو بکن ما فعلا میریم
....:باشه
خانوم مین:خداحافظ ا.ت
ا.ت:خداحافظ خانوم مین
آره اون دختر ا.ت بود
ولی چه اتفاقی براش افتاده بود
چرا دیگه با هوسوک آروم نمیشد
چرا ازش میترسید؟
حتما یه اتفاقی افتاده!
ولی چرا همه جز خود جیهوپ ميدونند چه اتفاقی افتاده؟
ا.ت:ازت متنفرم هوسوک...تو باعث مرگ من شدی!(بغض)
چرا اینجوری شده بود
دختر به اون زیبایی زندانی کاری که خودش کرده بود شده بود
موهاش جلو صورتش افتاده بود
زیر چشماش کلی گود افتاده بود
و تمام بدنش پر از کبودی بود
اما اون که اینجوری نبود
چیشد بود؟
ویو خانوم مین
خانوم مین:من مطمئنم باید یه کاری کنیم
آقای کیم:منم همین طور...میدونی تو دنیا کلی آدم هستن که شبیه جیهوپ ان ممکنه کار اونا باشه
خانوم مین:دقیقا....الان معلوم نیست هوسوک کوچولو من کجا عه
آقای کیم:نمیدونم...نمیدونم
خانوم مین:من باید جیهوپ رو پیدا کنم و بیارمش همینجا
آقای کیم: اگر مدیر لی بفهمه ما رو میفرسته جهنم
خانوم مین:نگران نباش نمیفهمه...بیا بریم دنبالش
آقای کیم:بریم
ویو شب
خانوم مین:من واقعا خسته شدم نیست که نیست🗿
آقای مین:دنبال دایناسور بودیم تا الان پیدا شده بود🦖
خانوم مین:بیا برگردیم هتل🏨
آقای مین:بریم
ویو هتل
خانوم و آقای کیم وقتی رسیدن
پسر کوچولو خودشون رو دیدن
داشت با یه تیکه چوب بازی میکرد
جلو در نشسته بود
قطعا هیچکس اجازه ورود رو بهش نداده بود
داشت رو خاک ها یه چیزی مینوشت
خانوم مین:جیهوپ؟
جیهوپ:خانوم مین؟
خانوم مین از دلتنگی رفت و جیهوپ رو سفت بغل کرد
ادامه دارد.....
از این به بعد آدم میشم😗
Part:¹⁰
....:من اصلا حواسم به اون تتو نبود
خانوم مین:جدی میگی....اگر بی گناه باشی چیییی؟
....:ولی نه خودشه من مطمئنم!
آقای کیم:به هر حال ممکنه اون جیهوپ نباشه...فکر هات رو بکن ما فعلا میریم
....:باشه
خانوم مین:خداحافظ ا.ت
ا.ت:خداحافظ خانوم مین
آره اون دختر ا.ت بود
ولی چه اتفاقی براش افتاده بود
چرا دیگه با هوسوک آروم نمیشد
چرا ازش میترسید؟
حتما یه اتفاقی افتاده!
ولی چرا همه جز خود جیهوپ ميدونند چه اتفاقی افتاده؟
ا.ت:ازت متنفرم هوسوک...تو باعث مرگ من شدی!(بغض)
چرا اینجوری شده بود
دختر به اون زیبایی زندانی کاری که خودش کرده بود شده بود
موهاش جلو صورتش افتاده بود
زیر چشماش کلی گود افتاده بود
و تمام بدنش پر از کبودی بود
اما اون که اینجوری نبود
چیشد بود؟
ویو خانوم مین
خانوم مین:من مطمئنم باید یه کاری کنیم
آقای کیم:منم همین طور...میدونی تو دنیا کلی آدم هستن که شبیه جیهوپ ان ممکنه کار اونا باشه
خانوم مین:دقیقا....الان معلوم نیست هوسوک کوچولو من کجا عه
آقای کیم:نمیدونم...نمیدونم
خانوم مین:من باید جیهوپ رو پیدا کنم و بیارمش همینجا
آقای کیم: اگر مدیر لی بفهمه ما رو میفرسته جهنم
خانوم مین:نگران نباش نمیفهمه...بیا بریم دنبالش
آقای کیم:بریم
ویو شب
خانوم مین:من واقعا خسته شدم نیست که نیست🗿
آقای مین:دنبال دایناسور بودیم تا الان پیدا شده بود🦖
خانوم مین:بیا برگردیم هتل🏨
آقای مین:بریم
ویو هتل
خانوم و آقای کیم وقتی رسیدن
پسر کوچولو خودشون رو دیدن
داشت با یه تیکه چوب بازی میکرد
جلو در نشسته بود
قطعا هیچکس اجازه ورود رو بهش نداده بود
داشت رو خاک ها یه چیزی مینوشت
خانوم مین:جیهوپ؟
جیهوپ:خانوم مین؟
خانوم مین از دلتنگی رفت و جیهوپ رو سفت بغل کرد
ادامه دارد.....
از این به بعد آدم میشم😗
۳۶۵
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.