من یک روانشناس هستم! (2)
ا/ت: واو...(نگاه میکنه ساختمونه روبه روش)یه لحظه دوباره نگاه کنم به آدرس شاید اشتباهی اومدم (چک کردن گوشی) نخیر مثله اینکه خودشه تیمارستانه سونگ ایل. از ماشین پیاده شد و به سمت ساختمون که چه عرض کنم قصر حرکت کرد زنگ ورودی رو زد .
خانم چو: بله ؟
ا/ت: لی ا/ت هستم
خانم چون : او خانم لی بفرمائید(صدای باز شدن دروازه)
وارد محوطه اون ساختمون شدم واقعا زیبا بود ولی...واسه آدما بی که اینجا هستن همچین فکری میکنن؟؟ نه فکر نکنم
به در اصلی ساختمون رسیدم وارد شدم و خوب یه صحنه ای دیدم که .... دکترا داشتن با زور به یکی آرامبخش تزریق میکردن از کنارشان رد شدم
فلش بک به اتاق مدیر
ا/ت :همینطور منتظر بودم که ینفر اومد تو
مدیر سان:سلام خانم لی از آشنایی باهاتون خوشبختم
ا/ت : ممنون همچنین
نشستن
دکتر سان:خوب خانم لی من میونگ سان هستم مدیر اینجا و.....
ا/ت: مدیر سان میشه برین سر اصل مطلب ؟
دکتر سان:آو.....(خنده) البته چه بهتر .موضوع اصلیمون .خانم لی اگه مایل باشید از فردا کارتونو شروع کنید
ا/ت:البته
فلش بک به بیرون ساختمون
(بچه ها الان ا/ت بیرونه هرکسی داره حرف میزنه داخل ساختمونه)
ا/ت: داشت از محوطه خارم می شد
ناشناس ۱ :هی هیونگ خودشه
ناشناس۲: هم.....خوشگله (پوزخند).......
خوب بچه ها بعداز مدت ها بالاخره از گشادی دست برداشتم و دوباره شروع به آپ کردن رمانا کردم
لایک=کامنت
هرچی بیشتر باشه بهتر 🙂💜
خانم چو: بله ؟
ا/ت: لی ا/ت هستم
خانم چون : او خانم لی بفرمائید(صدای باز شدن دروازه)
وارد محوطه اون ساختمون شدم واقعا زیبا بود ولی...واسه آدما بی که اینجا هستن همچین فکری میکنن؟؟ نه فکر نکنم
به در اصلی ساختمون رسیدم وارد شدم و خوب یه صحنه ای دیدم که .... دکترا داشتن با زور به یکی آرامبخش تزریق میکردن از کنارشان رد شدم
فلش بک به اتاق مدیر
ا/ت :همینطور منتظر بودم که ینفر اومد تو
مدیر سان:سلام خانم لی از آشنایی باهاتون خوشبختم
ا/ت : ممنون همچنین
نشستن
دکتر سان:خوب خانم لی من میونگ سان هستم مدیر اینجا و.....
ا/ت: مدیر سان میشه برین سر اصل مطلب ؟
دکتر سان:آو.....(خنده) البته چه بهتر .موضوع اصلیمون .خانم لی اگه مایل باشید از فردا کارتونو شروع کنید
ا/ت:البته
فلش بک به بیرون ساختمون
(بچه ها الان ا/ت بیرونه هرکسی داره حرف میزنه داخل ساختمونه)
ا/ت: داشت از محوطه خارم می شد
ناشناس ۱ :هی هیونگ خودشه
ناشناس۲: هم.....خوشگله (پوزخند).......
خوب بچه ها بعداز مدت ها بالاخره از گشادی دست برداشتم و دوباره شروع به آپ کردن رمانا کردم
لایک=کامنت
هرچی بیشتر باشه بهتر 🙂💜
۴۰.۲k
۲۶ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.