فقط خواهر رو برادر بودیم پارت 84
سلام خوبید با امتحانات چیکار میکنین؟
من که یه پوست و استخون شدم😅😅
حالا دوستان عزیز یه سوال چرا قسمت اول پارت 83_ 4 تا لایک داره و قسمت دومش 10 تا ؟
_________
چان: ببین عزیزم راحت باش ، دیگه برادرت نیستم خجالت هم نکش .
ات: خب ما دخترا هر ماه روزای معینی داریم که خیلی حساسیم و .......... حالا فهمیدی؟
چان: با دهن باز به زور حرفاشو هضم کردم . یعنی بخاطر همینه که گفتی وضعیت قرمزه ! وقتی کره بودیم به همین دلیل رفتیم دکتر .
ات: درسته .
چان: وایسا برم برات کیسه بیارم
ات: نیازی نیست باخودم اوردم.
چان؛ خیلی درد داری؟
ات: نه ندارم
چان: چیزی از دستم برمیاد برات بکنم؟
ات: اره مثلا برام شیرموز درست کنی .
چان: الان میام . مثل جت پله هارو سه تا سه تا میپریدم پایین دو لیوان براش شیرموز درست کردم و کنارش هم کوکی هایی که دوسش داره گذاشتم و رفتم بالا بی توجه به چانگبین وارد اتاق شدم .
ات: اومدی؟
چان؛ چیز دیگه ای نمیخوای؟
ات: نه ممنون
چان: تو باید چیزای مقوی بخوری .
ات: اگه میدونستم قراره اینطوری بکنی بهت نمیگفتم .
چان: نه خیلی خوب شد که خودت گفتی وگرنه میخواستم درمورد این تحقیق کنم .
ات: خیلی خوشمزه اسسسسس.
چان: نوش جونت واییی چانگبین کاملا یادم رفت .
ات: ها؟
چان: تو این لیوان رو هم بخور من بیام باشه؟
ات: باشه برو قبل از اینکه بری به هیون بگو بیاد کارش دارم .
چان: اوکی . از اتاق خارج شدم بدون در زدن وارد اتاق شدم . هیونننن ات کارت داره .
هیون: درمورد؟
چان: نمیدونم .
فلیکس: خیلی مهمه؟
چان: گفتم که نمیدونم .
هیون: باشه الان میرم پیشش.
فلیکس: پس من چی؟
چان: حس ششمم بهم میگه شما یه چیزایی رو قاطی پاتی میکنین.
فلیکس: قاطی پاتی نگیم ولی اره درمورد یه چیز خیلی مهم داریم صحبت میکنم .
چان: درمورد؟
هیون؛ فعلا برا گفتنش اماده نیستم .
چان: باشه من رفتم .
هیون: من برم بیام !
فلیکس: هنوزم بهش علاقه داری؟
هیون: نه از ریشه کندمش .
فلیکس؛ زود بیا بریم بیرون .
هیون: تو باید بری شرکت منو ول کن .
فلیکس: تو مهمتر از شرکتی.
هیون:اگه نری باید منتظر کیس من نباشی ، پاشو برو شرکت نمیخوام با یه شوهر بیکار زندگی کنم .
فلیکس: داری با خودت منو ته.دید میکنی؟ آیگوو چقدر کیوتی!
هیون: الان که فکر میکنم و حقیقت رو از زبون پدرم شنیدم فک کنم بد نیس ما باهم باشیم.
فلیکس: بالاخره قبول کردی؟
هیون: هنوزم بهت عصبانیم .
فلیکس: رفتم جلو و دستامو دور کمرش حلقه کردم و سمت خودم کشیدم . چطور میتونم از دلت دربیارم؟
هیون: مثلا اینقدر خوشگل نباشی .
فلیکس: ببین کی به کی میگه .
هیون: بخاطر کک و مک های خوشگلت هر روز ارایش نکنی .
فلیکس؛ خودم دوسش ندارم .
هیون: پس ولم کن و گمشو
فلیکس: باشه باشه تسلیم قول میدم دیگه ارایش نکنم .
هیون: میدونی چیه تورو بیشتر دوس دارم اینکه به حرف گوش میکنی .
فلیکس: چطوره تو نری پیش ات و منم نرم شرکت و بمونم باهم وقت بگذرونیم.
من که یه پوست و استخون شدم😅😅
حالا دوستان عزیز یه سوال چرا قسمت اول پارت 83_ 4 تا لایک داره و قسمت دومش 10 تا ؟
_________
چان: ببین عزیزم راحت باش ، دیگه برادرت نیستم خجالت هم نکش .
ات: خب ما دخترا هر ماه روزای معینی داریم که خیلی حساسیم و .......... حالا فهمیدی؟
چان: با دهن باز به زور حرفاشو هضم کردم . یعنی بخاطر همینه که گفتی وضعیت قرمزه ! وقتی کره بودیم به همین دلیل رفتیم دکتر .
ات: درسته .
چان: وایسا برم برات کیسه بیارم
ات: نیازی نیست باخودم اوردم.
چان؛ خیلی درد داری؟
ات: نه ندارم
چان: چیزی از دستم برمیاد برات بکنم؟
ات: اره مثلا برام شیرموز درست کنی .
چان: الان میام . مثل جت پله هارو سه تا سه تا میپریدم پایین دو لیوان براش شیرموز درست کردم و کنارش هم کوکی هایی که دوسش داره گذاشتم و رفتم بالا بی توجه به چانگبین وارد اتاق شدم .
ات: اومدی؟
چان؛ چیز دیگه ای نمیخوای؟
ات: نه ممنون
چان: تو باید چیزای مقوی بخوری .
ات: اگه میدونستم قراره اینطوری بکنی بهت نمیگفتم .
چان: نه خیلی خوب شد که خودت گفتی وگرنه میخواستم درمورد این تحقیق کنم .
ات: خیلی خوشمزه اسسسسس.
چان: نوش جونت واییی چانگبین کاملا یادم رفت .
ات: ها؟
چان: تو این لیوان رو هم بخور من بیام باشه؟
ات: باشه برو قبل از اینکه بری به هیون بگو بیاد کارش دارم .
چان: اوکی . از اتاق خارج شدم بدون در زدن وارد اتاق شدم . هیونننن ات کارت داره .
هیون: درمورد؟
چان: نمیدونم .
فلیکس: خیلی مهمه؟
چان: گفتم که نمیدونم .
هیون: باشه الان میرم پیشش.
فلیکس: پس من چی؟
چان: حس ششمم بهم میگه شما یه چیزایی رو قاطی پاتی میکنین.
فلیکس: قاطی پاتی نگیم ولی اره درمورد یه چیز خیلی مهم داریم صحبت میکنم .
چان: درمورد؟
هیون؛ فعلا برا گفتنش اماده نیستم .
چان: باشه من رفتم .
هیون: من برم بیام !
فلیکس: هنوزم بهش علاقه داری؟
هیون: نه از ریشه کندمش .
فلیکس؛ زود بیا بریم بیرون .
هیون: تو باید بری شرکت منو ول کن .
فلیکس: تو مهمتر از شرکتی.
هیون:اگه نری باید منتظر کیس من نباشی ، پاشو برو شرکت نمیخوام با یه شوهر بیکار زندگی کنم .
فلیکس: داری با خودت منو ته.دید میکنی؟ آیگوو چقدر کیوتی!
هیون: الان که فکر میکنم و حقیقت رو از زبون پدرم شنیدم فک کنم بد نیس ما باهم باشیم.
فلیکس: بالاخره قبول کردی؟
هیون: هنوزم بهت عصبانیم .
فلیکس: رفتم جلو و دستامو دور کمرش حلقه کردم و سمت خودم کشیدم . چطور میتونم از دلت دربیارم؟
هیون: مثلا اینقدر خوشگل نباشی .
فلیکس: ببین کی به کی میگه .
هیون: بخاطر کک و مک های خوشگلت هر روز ارایش نکنی .
فلیکس؛ خودم دوسش ندارم .
هیون: پس ولم کن و گمشو
فلیکس: باشه باشه تسلیم قول میدم دیگه ارایش نکنم .
هیون: میدونی چیه تورو بیشتر دوس دارم اینکه به حرف گوش میکنی .
فلیکس: چطوره تو نری پیش ات و منم نرم شرکت و بمونم باهم وقت بگذرونیم.
۱.۱k
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.