گربه شاهزاده پارت ۲۳
فردا صبح
با ذوق از خواب بیدار شدم
🐿 اخیش یه روز قشن .... یونگی؟
یونگی لش کرده بود زیر پتو و موهای طلایی بلندش از بالای پتو زده بود بیرون
بلند شدم و پتو رو از روی سرش کشیدم
خودشو جمع کرده بود و تقریبا یه ذره شده بود
صورتش پف کرده بود
انقدر گوگولی بود دلم نیومد بیدارش کنم
همینطور که خوش خوشانم بود رفتم پیش مادر
👗 سلام صبح بخیر میبینم که خوشحالی چی شده
🐿 مادر من حافظم برگشت! همه چیز رو به یاد میارم!
👗 پ پسرم 🥺
برق رو توی چشماش میدیدم
به سمتش رفتم و سفت بغلش کردم
👗 میدونستم میدونستم که میشه 🥺
🐿 مامان من حتی هه ری رو هم یادمه
👗 هه ری ؟ واقعاا ؟
🐿 آره و دوسشم دارم میخوام اون ملکه اینجا بشه :) اجازه هست؟
👗 چرا که نه
🐿 اون الان کجاست؟
👗 همون جایی که همیشه هس
🐿 عام ... اها باشه ممنون
بدو بدو سمت اتاق طبیب رفتم
نشسته بود روی تخت و توی فکر بود
🐿 هه ریا 🥺
🐺 شاهز ...
انگشتمو روی لباش گذاشتم
🐿 هیشش آدم شوهرشو شاهزاده صدا نمیکنه
🐺 چی ؟
🐿 هییی من فراموشی گرفتم تو چرا منو فراموش کردی؟
🐺 تو منو یادت میاد ؟ بعد چهار سال؟
🐿 آره یادم اومد تو بخشی از وجود من بودی چوی هه ری ! :)
یهو بغضش شکست و شروع به گریه کرد
🐿 هی گرگ کوچولو من چرا گریه میکنی؟
🐺 باورم نمیشه 😭😭😭 واقعا دیگه داشتم ناامید میشدم
🐿 اشکاتو پاک کن عسلم 🙂
🐺 🥺🥺🥺
🐿 بیا بریم جایی که همیشه میرفتیم
🐺 کجا؟
🐿 باغ گل :*)
هه ری با ذوق فراوان از جاش بلند شد
🐺 بریمم
* باغ گل
باغ گل جایی که بود که قبلا که با هم بودیم زیاد میومدیم
باغی پر از گل های متنوع ...
گل مورد علاقش گل رز طوسی بود
گلی که تقریبا هیچ جا وجود نداشت
یواشکی یه شاخه کندم
🐿 هه ریا
🐺 جونم
🐿 ببخشید که فراموشت کردم و چهار سال ازت دور بودم
هه ری لبخندی زد
🐺 همین که الان پیشمی خودش یه هدیه س !
🐿 :)
جلوش زانو زدم و گل رو تقدیمش کردم
🐿 میشه ملکه کشور و قلبم بشی گل من ؟
🐺 هوسوکا این .... 🥺🥺🥺🥺
🐿 باهام ازدواج میکنی ؟
گل رو با ذوق ازم گرفت و پرید بغلم
🐺 آرههه
از زانو هام بلند شدم و سفت بغلش کردم
🐺 دوستت دارمممم
🐿 ولی من عاشقتم 😍🙂
از بغلم بیرون اومد
🐿 جایزمو بده 😁
🐺 چشمم
دید ادمین :
چشماشونو بستن و صحنه کیس زیبا ...
.
.
.
.
بسه دیگه
با ذوق از خواب بیدار شدم
🐿 اخیش یه روز قشن .... یونگی؟
یونگی لش کرده بود زیر پتو و موهای طلایی بلندش از بالای پتو زده بود بیرون
بلند شدم و پتو رو از روی سرش کشیدم
خودشو جمع کرده بود و تقریبا یه ذره شده بود
صورتش پف کرده بود
انقدر گوگولی بود دلم نیومد بیدارش کنم
همینطور که خوش خوشانم بود رفتم پیش مادر
👗 سلام صبح بخیر میبینم که خوشحالی چی شده
🐿 مادر من حافظم برگشت! همه چیز رو به یاد میارم!
👗 پ پسرم 🥺
برق رو توی چشماش میدیدم
به سمتش رفتم و سفت بغلش کردم
👗 میدونستم میدونستم که میشه 🥺
🐿 مامان من حتی هه ری رو هم یادمه
👗 هه ری ؟ واقعاا ؟
🐿 آره و دوسشم دارم میخوام اون ملکه اینجا بشه :) اجازه هست؟
👗 چرا که نه
🐿 اون الان کجاست؟
👗 همون جایی که همیشه هس
🐿 عام ... اها باشه ممنون
بدو بدو سمت اتاق طبیب رفتم
نشسته بود روی تخت و توی فکر بود
🐿 هه ریا 🥺
🐺 شاهز ...
انگشتمو روی لباش گذاشتم
🐿 هیشش آدم شوهرشو شاهزاده صدا نمیکنه
🐺 چی ؟
🐿 هییی من فراموشی گرفتم تو چرا منو فراموش کردی؟
🐺 تو منو یادت میاد ؟ بعد چهار سال؟
🐿 آره یادم اومد تو بخشی از وجود من بودی چوی هه ری ! :)
یهو بغضش شکست و شروع به گریه کرد
🐿 هی گرگ کوچولو من چرا گریه میکنی؟
🐺 باورم نمیشه 😭😭😭 واقعا دیگه داشتم ناامید میشدم
🐿 اشکاتو پاک کن عسلم 🙂
🐺 🥺🥺🥺
🐿 بیا بریم جایی که همیشه میرفتیم
🐺 کجا؟
🐿 باغ گل :*)
هه ری با ذوق فراوان از جاش بلند شد
🐺 بریمم
* باغ گل
باغ گل جایی که بود که قبلا که با هم بودیم زیاد میومدیم
باغی پر از گل های متنوع ...
گل مورد علاقش گل رز طوسی بود
گلی که تقریبا هیچ جا وجود نداشت
یواشکی یه شاخه کندم
🐿 هه ریا
🐺 جونم
🐿 ببخشید که فراموشت کردم و چهار سال ازت دور بودم
هه ری لبخندی زد
🐺 همین که الان پیشمی خودش یه هدیه س !
🐿 :)
جلوش زانو زدم و گل رو تقدیمش کردم
🐿 میشه ملکه کشور و قلبم بشی گل من ؟
🐺 هوسوکا این .... 🥺🥺🥺🥺
🐿 باهام ازدواج میکنی ؟
گل رو با ذوق ازم گرفت و پرید بغلم
🐺 آرههه
از زانو هام بلند شدم و سفت بغلش کردم
🐺 دوستت دارمممم
🐿 ولی من عاشقتم 😍🙂
از بغلم بیرون اومد
🐿 جایزمو بده 😁
🐺 چشمم
دید ادمین :
چشماشونو بستن و صحنه کیس زیبا ...
.
.
.
.
بسه دیگه
۷.۷k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.