همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود

همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود
آه از این راه که باریک تر از موی تو بود

رهرو عشق از این مرحله آگاهی داشت
که ره قافلهٔ دیر و حرم سوی تو بود

گر نهادیم قدم بر سر شاهان شاید
که سر همت ما بر سر زانوی تو بود

پیر پیمانه‌کشان شاهد من بود مدام
که همه مستیم از نرگس جادوی تو بود

#فروغی_بسطامی💗‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌
دیدگاه ها (۰)

...از هزاران دلیڪی را باشد استعداد عشق..#خواجوے_ڪرمانی

بیا تا عاشقی از سر بگیریمجهان خاک را در زر بگیریمبیا تا نوبه...

نتوان عاشق فرزانه به افسانه فریفتمن به هيچ آيه و افسون دل از...

زیستن رنج است؛و عشق یعنی ، باختن به کسی که دوستش داری...🍃

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط