جهت مخالف
جهت مخالف
پارت۱
اسلاید دوم ات
ادمین ویو:
شاید بعضی وقتا اون جوری که انتظار داری همه چیز پیش نره ولی اگه خدا نمی خواست تو هم توانشو نداشتی که توی مسیرش قدم بزاری
همونطور که پاسورا توی دستش بودن با پوزخند به صورت نگران اما امیدوار جانگ نگاه می کرد دوست نداشت ناامیدش کنه ولی هر وقت می باخت یک سال اون پولو نمی داد
این بار پول بیشتری از دفعهی قبل و قبل و قبل تر پیشنهاد داده بود و اونم قبول کرده بود هربار میخواست که با ات دوباره بازی کنه ولی خود ات هم هنوز دلیل منطقیی نتونسته بود پیدا کنه
جانگ به ات نگاهی کرد به صورت سرد و بیحوصلهیی که فقط می خواست این بازی هم تموم شه
البته از نظر ات خیلییی بد بود که بزرگ ترین بوی بند جهان همچین منشیی دارن کسی که برای پول هرکاری می کنه خنده داره نه؟
جانگ:می دونم که می برم
و کارت اخرو پرت کرد
ات پوزخند زد و کارتشو انداخت جلوش که برعکس افتاد جانگ کارتو برگردوند و اونقد شکه شد که بلند شد و صندلی افتاد
کارت شاه...
افتاد جلوی ات
جانگ:مو... موران
هیچ کس اسم اصلی اتو نمیدونست و این یه رمز بود حتی اعضای گروهش هم نمی دونستن خودش هم یه وقتایی یادش می رف
درحالی که جانگ(من واقعن فامیلی منشیشونو نمی دونم یه چی زدم دیگه به بزرگی خودتون ببخشین)دستاشو به هم میکشید التماس کرد
جانگ:من توان چنین پو... پولی رو ندارم حتی حقوقمم اینقدر نیست
ات:دو روز وقت داری
موران...
دختری با قلبی یخی که اسمش رو موران گذاشته بود برای اینکه کسی از اسمش توی زندگی عادی با خبر نشه یه چیز عالی برای رد گم کنی
از بچگی یاد گرفته بود که خودش باشه مهم نبود بقیه از اخلاقش خوششون می اومد یا نه اون خودش بود و تغییر هم نمی کرد
نه... اخرین باری که خواست تغییر کنه از پشت خنجر خورد و عزیزانشو از دست داد...
پارت۱
اسلاید دوم ات
ادمین ویو:
شاید بعضی وقتا اون جوری که انتظار داری همه چیز پیش نره ولی اگه خدا نمی خواست تو هم توانشو نداشتی که توی مسیرش قدم بزاری
همونطور که پاسورا توی دستش بودن با پوزخند به صورت نگران اما امیدوار جانگ نگاه می کرد دوست نداشت ناامیدش کنه ولی هر وقت می باخت یک سال اون پولو نمی داد
این بار پول بیشتری از دفعهی قبل و قبل و قبل تر پیشنهاد داده بود و اونم قبول کرده بود هربار میخواست که با ات دوباره بازی کنه ولی خود ات هم هنوز دلیل منطقیی نتونسته بود پیدا کنه
جانگ به ات نگاهی کرد به صورت سرد و بیحوصلهیی که فقط می خواست این بازی هم تموم شه
البته از نظر ات خیلییی بد بود که بزرگ ترین بوی بند جهان همچین منشیی دارن کسی که برای پول هرکاری می کنه خنده داره نه؟
جانگ:می دونم که می برم
و کارت اخرو پرت کرد
ات پوزخند زد و کارتشو انداخت جلوش که برعکس افتاد جانگ کارتو برگردوند و اونقد شکه شد که بلند شد و صندلی افتاد
کارت شاه...
افتاد جلوی ات
جانگ:مو... موران
هیچ کس اسم اصلی اتو نمیدونست و این یه رمز بود حتی اعضای گروهش هم نمی دونستن خودش هم یه وقتایی یادش می رف
درحالی که جانگ(من واقعن فامیلی منشیشونو نمی دونم یه چی زدم دیگه به بزرگی خودتون ببخشین)دستاشو به هم میکشید التماس کرد
جانگ:من توان چنین پو... پولی رو ندارم حتی حقوقمم اینقدر نیست
ات:دو روز وقت داری
موران...
دختری با قلبی یخی که اسمش رو موران گذاشته بود برای اینکه کسی از اسمش توی زندگی عادی با خبر نشه یه چیز عالی برای رد گم کنی
از بچگی یاد گرفته بود که خودش باشه مهم نبود بقیه از اخلاقش خوششون می اومد یا نه اون خودش بود و تغییر هم نمی کرد
نه... اخرین باری که خواست تغییر کنه از پشت خنجر خورد و عزیزانشو از دست داد...
۵.۹k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.