نام فیک = دوست پسر روانی من
نام فیک = دوست پسر روانی من
پارت = ۳۲
ات : با نفس های داغی که بهم میخورد چشمام رو آروم باز
کردم لبامون خیلی به هم نزدیک بود ساعت فک کنم ۴ نصف شبیه هاه اروم از بغلش اومدم بیرون و دستشو گذاشتم روی بالش از روی تخت پاشدم به سمت بیرون اتاق قدم برداشتم که پام خورد به یکی از لباس های جونگکوک و افتادم با کمر زمین
ایی
جونگکوک با صدایی از خواب پریدم دیدم ات رو تخت نیست از تخت پاشدم دیدم افتاده زمین رفتم سمتش بیبی چیزی شد؟ حالت خوبه؟
ات : اخ کمرم شکست
تو چرا انقد شلخته ای اخه
جونگکوک : کجا میخواستی بری؟
الف ت: بو کن
جونگکوک: خیلی خب برو آب بخور بیا
رفتم رو تخت دراز کشیدم
ات : گگگگ
از اتاق خارج شدم از پله ها اروم رفتم پایین
وارد آشپزخونه شدم و از یخچال پارچ آب رو برداشتم و داخل
لیوان آب ریختم و یکم خوردم
رفتم بیرون تو حیاط روی یکی از تابهای چهار نفره بزرگ
نشستم
واقعا چجوری توی این خونه ... نه عمارت بزرگ زندگی میکنه؟
ساعت
بعد چند دقیقه رفتم بالا و وارد اتاق شدم دیدم کوکی نیست
رفتم و بالكن بواشک، نگاهش کردم دیدم سیگار میکشه
رفتم جلوتر و اروم بغلش کردم
میشه بخوابیم؟ (اروم . خوابالو )
کوک : اوه
تو اینجا چی کار میکنی
سیگارمو روی میله های بالکن فشار دادم و خاموش شد و
انداختمش از بالکن تو حیاط
برگشتم سمت ا.ت
گونشو اروم بوسیدم
بیبی گرلم خوابت میاد؟
کوک : خیلی خب بیا بریم بخوابیم
ات : لباسام کجاعه بپوشم؟
کوک : لباس نداری همش خیسه دادم خدمتکارا فردا بشورن باید
لباسای منو بپوشی
ات : نمیخاد با همین حوله میخوابم
کوک : .. باشه
ات رو بر آید استایل بغل کردم و گذاشتمش رو تخت خودمم دراز کشیدم و از پشت بغلش کردم
) صبح ساعت ۵ : ۱۳ )
ات : اروم با نور خورشیدی که از پنجره چشمام رو باز کردم و
دستام رو از زیر پتو آوردم بیرون
صب بخیر خرگوشی
پس از آن
کوک : با تکون خوردن ات تو بغلم و صداش از خواب پاشدم
محکم تر بغلش کردم
بیبی یکم دیگه بخوابیم بعدا
پارت = ۳۲
ات : با نفس های داغی که بهم میخورد چشمام رو آروم باز
کردم لبامون خیلی به هم نزدیک بود ساعت فک کنم ۴ نصف شبیه هاه اروم از بغلش اومدم بیرون و دستشو گذاشتم روی بالش از روی تخت پاشدم به سمت بیرون اتاق قدم برداشتم که پام خورد به یکی از لباس های جونگکوک و افتادم با کمر زمین
ایی
جونگکوک با صدایی از خواب پریدم دیدم ات رو تخت نیست از تخت پاشدم دیدم افتاده زمین رفتم سمتش بیبی چیزی شد؟ حالت خوبه؟
ات : اخ کمرم شکست
تو چرا انقد شلخته ای اخه
جونگکوک : کجا میخواستی بری؟
الف ت: بو کن
جونگکوک: خیلی خب برو آب بخور بیا
رفتم رو تخت دراز کشیدم
ات : گگگگ
از اتاق خارج شدم از پله ها اروم رفتم پایین
وارد آشپزخونه شدم و از یخچال پارچ آب رو برداشتم و داخل
لیوان آب ریختم و یکم خوردم
رفتم بیرون تو حیاط روی یکی از تابهای چهار نفره بزرگ
نشستم
واقعا چجوری توی این خونه ... نه عمارت بزرگ زندگی میکنه؟
ساعت
بعد چند دقیقه رفتم بالا و وارد اتاق شدم دیدم کوکی نیست
رفتم و بالكن بواشک، نگاهش کردم دیدم سیگار میکشه
رفتم جلوتر و اروم بغلش کردم
میشه بخوابیم؟ (اروم . خوابالو )
کوک : اوه
تو اینجا چی کار میکنی
سیگارمو روی میله های بالکن فشار دادم و خاموش شد و
انداختمش از بالکن تو حیاط
برگشتم سمت ا.ت
گونشو اروم بوسیدم
بیبی گرلم خوابت میاد؟
کوک : خیلی خب بیا بریم بخوابیم
ات : لباسام کجاعه بپوشم؟
کوک : لباس نداری همش خیسه دادم خدمتکارا فردا بشورن باید
لباسای منو بپوشی
ات : نمیخاد با همین حوله میخوابم
کوک : .. باشه
ات رو بر آید استایل بغل کردم و گذاشتمش رو تخت خودمم دراز کشیدم و از پشت بغلش کردم
) صبح ساعت ۵ : ۱۳ )
ات : اروم با نور خورشیدی که از پنجره چشمام رو باز کردم و
دستام رو از زیر پتو آوردم بیرون
صب بخیر خرگوشی
پس از آن
کوک : با تکون خوردن ات تو بغلم و صداش از خواب پاشدم
محکم تر بغلش کردم
بیبی یکم دیگه بخوابیم بعدا
۶۴۲
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.