پارت ۱
ات: الو سایا(نفس نفس زنان )
سایا: الو ات کجایی(نگران)
ات: داره دنبالم میگرده هر لحظه ممکنه گیرم بندازه کمکم کن
سایا: ات جا تو رد یابی کردم دارم میام
ویو ات
تا سایا میاد رفتم یه جا که انگار شبیه خرابه بود غایب شدم که یدفه صدای عوضی شو شنیدم
ته: اتی بیبی کجایی چرا از دست ددی آخه فرار میکنی؟ هوم؟
ته: میدونم اینجایی یا خودت با پای خودت میای پیشم یا اینکه خودت میدونی چی میشه؟
ات همینجوری هی داشت خودشو پنهون میکرد ته هم داشت دونه به دونه اون خرابه رو می گشت که یه دفعه تیم پلیس ها ریختن اونجا تهیونگ فهمید سریع خودشو پنهون کرد
سایا: هی پلیس خانم پارک ات میدونم اینجایی برای محافظت ازت اومدیم اینجا سریع بیا پیش ما
ات سریع رفت پیش سایا تهیونگم اون رو دید و یه لعنت فرستاد
سایا: هی کیم کجا قایم شدی سریع بیا بیرون اگه چیزی از عدالت سرت میشه بیا و اعتراف کن که مافیایی شاید حبس زیادی نخوری
تهیونگ هی داشت قایم میشد که یه پنجره اونجا دید و پریدو فرار کرد پلیس ها هم هی داشتن اونجا دنبالش میگشتن اما نبود
سایا: ات دختر خوبی؟ بلایی که سرت نیاورد؟
ات: وایی خدارو شکر به موقع رسیدی و اگرنه کارم تموم بود
سایا: ات بهت قول میدم این عوضی رو دستگیر میکنم توهم با خیال راحت زندگی تو میکنی
ات: ممنونم
سایا: خب بیا بریم خونه من
ات: نه سایا برات دردسر درست میشه نه
سایا : هیچ غلطی نمیتونه بکنه باید باهام بیای
ات: اما...
سایا: اما اینا نداریم همین که گفتم
ات: باشه
پلیس: رئیس فرار کرده
سایا: پوفف باشه اشکال نداره بالاخره که گیرش میندازم
تهیونگ سریع رفت سوار ماشین شد
ته: هوسوک سریع حرکت کن پلیسا دنبالمونن
هوسوک: ای خداا باشه باشه بیا بریم کمر بندتو ببند
ته : که ات با من در میوفتی منه احمقو نگا که مثل دیوونه ها عاشقتم
هوسوک: خب داداش بهش حق میدم منم اگه می فهمیدم دوست پسرم مافیاس فرار میکردم حالا هر چقدرم عاشقش باشم
ته: تو یکی طرف اونو نگیر خواهشن اما به همین راحتیا نمیتونه از دستم فرار کنه اون دوباره مثل قبل مال من میشه
فلش بک به ۲ روز پیش
......
خب بچه ها این پارت اول مونه امیدوارم خوشتون بیاد حمایت کنید دو پارت دیگه امروز مینویسم بعد هم ۴ پارت از فیک کوک مینویسم بوس بوس
سایا: الو ات کجایی(نگران)
ات: داره دنبالم میگرده هر لحظه ممکنه گیرم بندازه کمکم کن
سایا: ات جا تو رد یابی کردم دارم میام
ویو ات
تا سایا میاد رفتم یه جا که انگار شبیه خرابه بود غایب شدم که یدفه صدای عوضی شو شنیدم
ته: اتی بیبی کجایی چرا از دست ددی آخه فرار میکنی؟ هوم؟
ته: میدونم اینجایی یا خودت با پای خودت میای پیشم یا اینکه خودت میدونی چی میشه؟
ات همینجوری هی داشت خودشو پنهون میکرد ته هم داشت دونه به دونه اون خرابه رو می گشت که یه دفعه تیم پلیس ها ریختن اونجا تهیونگ فهمید سریع خودشو پنهون کرد
سایا: هی پلیس خانم پارک ات میدونم اینجایی برای محافظت ازت اومدیم اینجا سریع بیا پیش ما
ات سریع رفت پیش سایا تهیونگم اون رو دید و یه لعنت فرستاد
سایا: هی کیم کجا قایم شدی سریع بیا بیرون اگه چیزی از عدالت سرت میشه بیا و اعتراف کن که مافیایی شاید حبس زیادی نخوری
تهیونگ هی داشت قایم میشد که یه پنجره اونجا دید و پریدو فرار کرد پلیس ها هم هی داشتن اونجا دنبالش میگشتن اما نبود
سایا: ات دختر خوبی؟ بلایی که سرت نیاورد؟
ات: وایی خدارو شکر به موقع رسیدی و اگرنه کارم تموم بود
سایا: ات بهت قول میدم این عوضی رو دستگیر میکنم توهم با خیال راحت زندگی تو میکنی
ات: ممنونم
سایا: خب بیا بریم خونه من
ات: نه سایا برات دردسر درست میشه نه
سایا : هیچ غلطی نمیتونه بکنه باید باهام بیای
ات: اما...
سایا: اما اینا نداریم همین که گفتم
ات: باشه
پلیس: رئیس فرار کرده
سایا: پوفف باشه اشکال نداره بالاخره که گیرش میندازم
تهیونگ سریع رفت سوار ماشین شد
ته: هوسوک سریع حرکت کن پلیسا دنبالمونن
هوسوک: ای خداا باشه باشه بیا بریم کمر بندتو ببند
ته : که ات با من در میوفتی منه احمقو نگا که مثل دیوونه ها عاشقتم
هوسوک: خب داداش بهش حق میدم منم اگه می فهمیدم دوست پسرم مافیاس فرار میکردم حالا هر چقدرم عاشقش باشم
ته: تو یکی طرف اونو نگیر خواهشن اما به همین راحتیا نمیتونه از دستم فرار کنه اون دوباره مثل قبل مال من میشه
فلش بک به ۲ روز پیش
......
خب بچه ها این پارت اول مونه امیدوارم خوشتون بیاد حمایت کنید دو پارت دیگه امروز مینویسم بعد هم ۴ پارت از فیک کوک مینویسم بوس بوس
۷.۳k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.