¸„.-•~¹°”ˆ˜¨ پارت 9 ارباب بے رحم من ¨˜ˆ”°¹~•-.„¸
ویو ا.ت
اون صدا صدایی نبود جز صدای بلند اسلحه و قدم هایی شخصی که انگار عصبی به سمت اتاق میومد...با ترس به اون مرده نگاه کردم که از روم بلند شد و تا امد دسگیره درو بگیره تا درو باز کنه قیافه جونگ کوک رو دید و به سمت من برگشت و اسلحه ایی روی سرم گزاشت
ر=به به ببین کی اینجاست...امدی عشقتو ببری
_خفه شو مرتیکه فقط یه تار مو از سر ا.ت کم شده باشه زنده زنده اتیشت میزنم(با داد)
ر=اوووووو پس غیرتی هم که هستی ولی الان برگ برندت یعنی ا.ت دست منه و اگه غلط اضافه ایی بکنی میکشمش
+ج..جونگ کوک تورو خدا منو از دست این روانی نجات بده(با گریه)
_باشه نگران نباش...باک هیون(همین مرده که رییس نشونش میدادیم)
با زبون خوش دارم بهت میگم ولش کن
باک هیون:به همین خیال باش
_باشه پس خودت خواستی مرتیکه
*جونگ کوک به طرفش میره و تا باک هیون میاد به ا.ت شلیک کنه پونگ کوک دستشو به سمت بالا میبره و تیر به سقف اتاق میخوره و باعث میشه اسلحه از دست باک هیون بیفته...جونگ کوک و باک هیون درگیر میشن و باک هیون گلدونی رو روی سر جونگ کوک میشکونه و جونگ کوکم کم کم سمت بیهوشی میره و میوفته رو زمین...بعد باک هیون چشمش به اسلحه میوفته سمتش میره و میخواد برش داره که ا.تم به سمت اسلحع میره و سعی میکنه از چنگ باک هیون درش بیاره اما زور باک هیون خیلی بیشتر از ا.ته
+باک هیون نکن به جونگ کوک کاری نداشته باش(گریه)
باک هیون:ههههههه(خنده)چی میگی من سال ها منتظر کشتن این مردم
+ببین منو...تو رو خدا نکشش با کشتنش هیچی گیرت نمیاد(بچه ها اینجا همش ا.ت در حال گریه اس)
باک هیون:چرا گیرم میاد یه چیزی که برام خیلی ارزش داره(نکته:دوستان باک هیون عاشق ا.ته)اونم تویی
_چ..چی میگی مرتیکه تو حق نداری با ا.ت کاری بکنی(بی حال)
باک هیون:واقعا؟میخوام بدونم وقتی کشتمت چطوری میتونی جلومو بگیری که ا.تو مال خودم نکنم
+ب...باک هیون ت...تو عاشق منی
باک هیون:اره عشقم...الان این مرتیکه رو میکشم(هویییییییییی مرتیکه خودتی)و تو رو مال خودم میکنم
+بب..ببین بیا یه کاری کنیم...تو جونگ کوک رو ول کن بره اون وقت منم بهت قول میدم هر جا تو بخوای بیامو هرکاری تو بگی میکنم...فقط بزار اون بره(وقتی ادمین زیاد انمیمیشن هایی مثل راپونزل میبینه🤣)
باک هیون:قول میدی؟
+اره باور کن کسی نیستم که زیر قولم بزنم
_ا...ا.ت تو د...داری چه گوهی میخوری (در حال بیهوش شدن)
+جونگ کوک این برای جفتمون بهترین راه حله
_ام ..اما من ت...تورو......(از هوش رفت)
.
.
.
.
.
.
.
خمارییییییییییی
·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙ حمایت فراموش نشه ˙·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙
اون صدا صدایی نبود جز صدای بلند اسلحه و قدم هایی شخصی که انگار عصبی به سمت اتاق میومد...با ترس به اون مرده نگاه کردم که از روم بلند شد و تا امد دسگیره درو بگیره تا درو باز کنه قیافه جونگ کوک رو دید و به سمت من برگشت و اسلحه ایی روی سرم گزاشت
ر=به به ببین کی اینجاست...امدی عشقتو ببری
_خفه شو مرتیکه فقط یه تار مو از سر ا.ت کم شده باشه زنده زنده اتیشت میزنم(با داد)
ر=اوووووو پس غیرتی هم که هستی ولی الان برگ برندت یعنی ا.ت دست منه و اگه غلط اضافه ایی بکنی میکشمش
+ج..جونگ کوک تورو خدا منو از دست این روانی نجات بده(با گریه)
_باشه نگران نباش...باک هیون(همین مرده که رییس نشونش میدادیم)
با زبون خوش دارم بهت میگم ولش کن
باک هیون:به همین خیال باش
_باشه پس خودت خواستی مرتیکه
*جونگ کوک به طرفش میره و تا باک هیون میاد به ا.ت شلیک کنه پونگ کوک دستشو به سمت بالا میبره و تیر به سقف اتاق میخوره و باعث میشه اسلحه از دست باک هیون بیفته...جونگ کوک و باک هیون درگیر میشن و باک هیون گلدونی رو روی سر جونگ کوک میشکونه و جونگ کوکم کم کم سمت بیهوشی میره و میوفته رو زمین...بعد باک هیون چشمش به اسلحه میوفته سمتش میره و میخواد برش داره که ا.تم به سمت اسلحع میره و سعی میکنه از چنگ باک هیون درش بیاره اما زور باک هیون خیلی بیشتر از ا.ته
+باک هیون نکن به جونگ کوک کاری نداشته باش(گریه)
باک هیون:ههههههه(خنده)چی میگی من سال ها منتظر کشتن این مردم
+ببین منو...تو رو خدا نکشش با کشتنش هیچی گیرت نمیاد(بچه ها اینجا همش ا.ت در حال گریه اس)
باک هیون:چرا گیرم میاد یه چیزی که برام خیلی ارزش داره(نکته:دوستان باک هیون عاشق ا.ته)اونم تویی
_چ..چی میگی مرتیکه تو حق نداری با ا.ت کاری بکنی(بی حال)
باک هیون:واقعا؟میخوام بدونم وقتی کشتمت چطوری میتونی جلومو بگیری که ا.تو مال خودم نکنم
+ب...باک هیون ت...تو عاشق منی
باک هیون:اره عشقم...الان این مرتیکه رو میکشم(هویییییییییی مرتیکه خودتی)و تو رو مال خودم میکنم
+بب..ببین بیا یه کاری کنیم...تو جونگ کوک رو ول کن بره اون وقت منم بهت قول میدم هر جا تو بخوای بیامو هرکاری تو بگی میکنم...فقط بزار اون بره(وقتی ادمین زیاد انمیمیشن هایی مثل راپونزل میبینه🤣)
باک هیون:قول میدی؟
+اره باور کن کسی نیستم که زیر قولم بزنم
_ا...ا.ت تو د...داری چه گوهی میخوری (در حال بیهوش شدن)
+جونگ کوک این برای جفتمون بهترین راه حله
_ام ..اما من ت...تورو......(از هوش رفت)
.
.
.
.
.
.
.
خمارییییییییییی
·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙ حمایت فراموش نشه ˙·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙
۵۳۵
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.