تبهکار فریبنده
دوش اب باز کردم و رفتم زیرش و تمام مدت فکر و ذهنم پیش حرف تهیونگ بود انگار امروز یه جوری بود اون که ازم در مورد حسم تهجین بعد هم زندگی کردنم بعد طلاق و الان هم عزیزم گفتنش شیر اب بستم حوله رو دور خودم پیچیدم و بعد رفتم بیرون که تهیونگ رو به رو خودم دیدم هین بلندی کشیدم وسعی کردم با دستم جلوشون بگیرم
_ چی می پوشونی من شوهرتم تازه ازم هم حامله ای
+نه کی گفته (لبخند ضایع)
_(پوزخند) باشه من میرم تو حموم تو که لباسات پوشیدی حوله رو بده من
+باشه....تهیونگ لحظه صبر کن
_چیه
+خوبی
_چی ، معلومه خوبم
+نه منظورم اینکه اتفاقی افتاده
_چرا اینو می پرسی
+ رفتارت یکم عوض شده ، احیانا به خاطر این نیست که فکر می کنی میمرم
_ چی میگی انجلا کی گفته قرار بمیری منم رفتارم همون فکر منفی نکن حدقل برای اون بچه
بعد هم پشتش رو به من کرد رفت اما من اطمینان دارم داره چیزی رو مخفی میکنی حدقل اینجور نشون میده
_ چی می پوشونی من شوهرتم تازه ازم هم حامله ای
+نه کی گفته (لبخند ضایع)
_(پوزخند) باشه من میرم تو حموم تو که لباسات پوشیدی حوله رو بده من
+باشه....تهیونگ لحظه صبر کن
_چیه
+خوبی
_چی ، معلومه خوبم
+نه منظورم اینکه اتفاقی افتاده
_چرا اینو می پرسی
+ رفتارت یکم عوض شده ، احیانا به خاطر این نیست که فکر می کنی میمرم
_ چی میگی انجلا کی گفته قرار بمیری منم رفتارم همون فکر منفی نکن حدقل برای اون بچه
بعد هم پشتش رو به من کرد رفت اما من اطمینان دارم داره چیزی رو مخفی میکنی حدقل اینجور نشون میده
۱.۸k
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.