تک پارتی
به دریا خیره شده بود.
موج های که به ساحل میزد و نوشته های زوج های عاشق، بچه های کوچیک و یا کسایی که بعد از نوشتن این متن و خارج شدن از این ساحل، از همین دنیا هم رفتن رو پاک میکرد.
از همه مهم تر!
افراد تنها، افراد تنهایی که شاید چندین وقت پیش، همین جا بودن، ولی تنها نبودن، با عشق زندگی شون بودن، با آدم مورده علاقشون بودن یا حتی با خود واقعیشون خوشحال ترین آدم دنیا بودن.
برای بار دوم، نگاهی به پسر بغلش انداخت، دوست صمیمیش که از وقتی یادش میومد کنار هم بودن، انگار، قرار نبود سرنوشت شون بدون هم باشه و انگار تمام دنیاشون به هم گره خورده بود.
سر پسرک روی پای دختر بود و انگشت های دختر لا به لای موج موهای پسر میچرخید
+:هی...قبول نیستا! موهات از من قشنگ تره.
تک خنده ای از بین لب های دخترک خارج شد، انگار همین حرف باعث هوشیاری پسر شد و باعث شد چشم هایش رو باز کنه
_:قشنگ تر از مال تو؟ کوری؟ اگر کوری پس خوب گوش کن! چون میخوام از زیبایی موهات بهت بگم
قهقهه ای از لب های دخترک بیرون اومد...
+:خفه شو
ولی خب پسر حرف زدن رو ترجیح داد، ترجیح داد شروع کنه از گفتن زیبایی دختر، از حرف اولش عصبانی شده بود، پس شروع کرد به گفتن تمام زیبایی های دختر
_:کی گفته موهای من خوشگل تر از موهای توعه؟ تا حالا به اون موهات نگاه کردی؟ البته که نه! چون اگر نگاه کرده بودی این طوری نمیگفتی! موهات از موج های دریا قشنگ تره! حتی قشنگ تر از اون موج هایی که میاد و همه چیز رو با خودش میبره! بوت! قشنگ تر از بوی بارون و نم و خاکه! انگار این بو فقط و فقط برای خودت بوده... انگار خدا درستش کرده تا فقط به تو بشینه...تا حالا به اون چشمات نگاه کردی؟ انگار خدا یهو تصمیم گرفته که از عسل بهشتیش فقط تو چشای تو بریزه، تا وقتی به این دنیا پا گذاشتی، چشمات بتونه جادو کنه... جادوی ابدی کنه و فرد رو تا آخر عمرش اسیر کنه...
ا.ت...من میخوام اون کسی باشم که هر روز دست میبره لای موج موهات، میخوام من اون کسی باشم که هر روز تو آینه چشمات نگاه کنه و بوی تنت رو تا وجودش بکشه...اون چشمات...منو اسیر خودش کرده...و چه بخوای و چه نخوای هم قرار نیست ازش دل بکنم...میخوام اسیرش بمونم و هر روزم رو باهاش بگذرونم...
ا.ت! مال من باش!
+:این قلب خیلی وقته برای توعه مستر جئون...منتظر حرفتون بود...تا فقط شروع کنه به نشون دادن
____________________________________
درخواستیت گلم:) https://wisgoon.com/min_mira
موج های که به ساحل میزد و نوشته های زوج های عاشق، بچه های کوچیک و یا کسایی که بعد از نوشتن این متن و خارج شدن از این ساحل، از همین دنیا هم رفتن رو پاک میکرد.
از همه مهم تر!
افراد تنها، افراد تنهایی که شاید چندین وقت پیش، همین جا بودن، ولی تنها نبودن، با عشق زندگی شون بودن، با آدم مورده علاقشون بودن یا حتی با خود واقعیشون خوشحال ترین آدم دنیا بودن.
برای بار دوم، نگاهی به پسر بغلش انداخت، دوست صمیمیش که از وقتی یادش میومد کنار هم بودن، انگار، قرار نبود سرنوشت شون بدون هم باشه و انگار تمام دنیاشون به هم گره خورده بود.
سر پسرک روی پای دختر بود و انگشت های دختر لا به لای موج موهای پسر میچرخید
+:هی...قبول نیستا! موهات از من قشنگ تره.
تک خنده ای از بین لب های دخترک خارج شد، انگار همین حرف باعث هوشیاری پسر شد و باعث شد چشم هایش رو باز کنه
_:قشنگ تر از مال تو؟ کوری؟ اگر کوری پس خوب گوش کن! چون میخوام از زیبایی موهات بهت بگم
قهقهه ای از لب های دخترک بیرون اومد...
+:خفه شو
ولی خب پسر حرف زدن رو ترجیح داد، ترجیح داد شروع کنه از گفتن زیبایی دختر، از حرف اولش عصبانی شده بود، پس شروع کرد به گفتن تمام زیبایی های دختر
_:کی گفته موهای من خوشگل تر از موهای توعه؟ تا حالا به اون موهات نگاه کردی؟ البته که نه! چون اگر نگاه کرده بودی این طوری نمیگفتی! موهات از موج های دریا قشنگ تره! حتی قشنگ تر از اون موج هایی که میاد و همه چیز رو با خودش میبره! بوت! قشنگ تر از بوی بارون و نم و خاکه! انگار این بو فقط و فقط برای خودت بوده... انگار خدا درستش کرده تا فقط به تو بشینه...تا حالا به اون چشمات نگاه کردی؟ انگار خدا یهو تصمیم گرفته که از عسل بهشتیش فقط تو چشای تو بریزه، تا وقتی به این دنیا پا گذاشتی، چشمات بتونه جادو کنه... جادوی ابدی کنه و فرد رو تا آخر عمرش اسیر کنه...
ا.ت...من میخوام اون کسی باشم که هر روز دست میبره لای موج موهات، میخوام من اون کسی باشم که هر روز تو آینه چشمات نگاه کنه و بوی تنت رو تا وجودش بکشه...اون چشمات...منو اسیر خودش کرده...و چه بخوای و چه نخوای هم قرار نیست ازش دل بکنم...میخوام اسیرش بمونم و هر روزم رو باهاش بگذرونم...
ا.ت! مال من باش!
+:این قلب خیلی وقته برای توعه مستر جئون...منتظر حرفتون بود...تا فقط شروع کنه به نشون دادن
____________________________________
درخواستیت گلم:) https://wisgoon.com/min_mira
۵.۱k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.