سناریو من و زندگی پارت 1
راوی:
در دنیایی پر از ظلم و ستم، دختری به دنیا آمد به اسم آیومی. آیومی در خانواده ای پر از صلح و محبت بزرگ شد تا اینکه 4 ساله شد، یک روز که با دوستش آیکو از مهد کودک برمیگشت، وقتی وارد خانه شد با یک صحنه ی مزخرف و وحشیانه و ترسناک روبرو شد. مادر و پدرش کشته شده بودند و غرق در خون روی زمین افتاده بودند. در و دیوار و همه جا پر از خون بود. وقتی که این صحنه رو دید، وحشت زده شد و جیغ بلندی کشید. همه ی همسایه ها به خانه ی آنها هجوم آوردند و با آن صحنه مواجه شدند. آیومی کلا دیوانه شده بود و با وحشت موهاشو محکم چنگ زده بود و جیغ میکشید. فقط 4 سالش بود!. یک روز از اون ماجرای کثیف میگذره و آیومی مثل افسرده ها و جن زده ها با چشمایی که هنوز از دیروز از شوک گشاد شده بودند فقط به دیوار خیره شده بود. مادربزرگ مهربون و خوبش که خیلی هم آیومی رو دوست داشت مجبور شد کاری بکنه که دوست نداشت..........
ادامه بدم؟! ♡
در دنیایی پر از ظلم و ستم، دختری به دنیا آمد به اسم آیومی. آیومی در خانواده ای پر از صلح و محبت بزرگ شد تا اینکه 4 ساله شد، یک روز که با دوستش آیکو از مهد کودک برمیگشت، وقتی وارد خانه شد با یک صحنه ی مزخرف و وحشیانه و ترسناک روبرو شد. مادر و پدرش کشته شده بودند و غرق در خون روی زمین افتاده بودند. در و دیوار و همه جا پر از خون بود. وقتی که این صحنه رو دید، وحشت زده شد و جیغ بلندی کشید. همه ی همسایه ها به خانه ی آنها هجوم آوردند و با آن صحنه مواجه شدند. آیومی کلا دیوانه شده بود و با وحشت موهاشو محکم چنگ زده بود و جیغ میکشید. فقط 4 سالش بود!. یک روز از اون ماجرای کثیف میگذره و آیومی مثل افسرده ها و جن زده ها با چشمایی که هنوز از دیروز از شوک گشاد شده بودند فقط به دیوار خیره شده بود. مادربزرگ مهربون و خوبش که خیلی هم آیومی رو دوست داشت مجبور شد کاری بکنه که دوست نداشت..........
ادامه بدم؟! ♡
۱.۳k
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.