^^سـناریـو دو پـارتـی از مـایـکـی^^
پارت ۱
موضوع اینطوریه ک شما و مایکی رفیق هستین و بهم دیگه حس دارین ولی بهم اعتراف نکریدن
___________________
ویو ا/ت
ساعت ۱۱ صبح از خواب بیدار شدم و گوشیمو برداشتم دیدم یک تماس بی پاسخ از طرف مایکی داشتم پس بهش زنگ زدم
بعد از سه تا بوق خوردن جواب داد
ا/ت:کنیچیوا مایکی
مایکی: کنیچیوا ا/ت خوبی؟
ا/ت: خوبم تو خوبی میکم کارم داشتی زنگ زدی؟
مایکی: خوبم اره میخواستم ببینم میتونی ساعت ۱ بیای بریم کافه؟
ا/ت: اره اوکیم میام
مایکی: باشه پس ۴ میام دنبالت فعلا سایونارا^^
ا/ت: سایونارا
پاشدم ی قهوه درست کردم با ی تیکه کیک خوردم بعدش رفتم ی دوش ۴۰ مینی گرفتم و اومدم بیرون موهامو خشک کردم بعد لباسامو پوشیدم و ی تینت به لبام زدم
ساعت یه ربع ۱ بود ک مایکی زنگ زد.....
موضوع اینطوریه ک شما و مایکی رفیق هستین و بهم دیگه حس دارین ولی بهم اعتراف نکریدن
___________________
ویو ا/ت
ساعت ۱۱ صبح از خواب بیدار شدم و گوشیمو برداشتم دیدم یک تماس بی پاسخ از طرف مایکی داشتم پس بهش زنگ زدم
بعد از سه تا بوق خوردن جواب داد
ا/ت:کنیچیوا مایکی
مایکی: کنیچیوا ا/ت خوبی؟
ا/ت: خوبم تو خوبی میکم کارم داشتی زنگ زدی؟
مایکی: خوبم اره میخواستم ببینم میتونی ساعت ۱ بیای بریم کافه؟
ا/ت: اره اوکیم میام
مایکی: باشه پس ۴ میام دنبالت فعلا سایونارا^^
ا/ت: سایونارا
پاشدم ی قهوه درست کردم با ی تیکه کیک خوردم بعدش رفتم ی دوش ۴۰ مینی گرفتم و اومدم بیرون موهامو خشک کردم بعد لباسامو پوشیدم و ی تینت به لبام زدم
ساعت یه ربع ۱ بود ک مایکی زنگ زد.....
۳۹۱
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.