سناریو
#سناریو
وقتی دلت میخواد باهاش بخوابی ولی پر/یودی
چان
-روی تخت دراز کشیده بودی و خیلی هات بودی، - چانی وقتی متوجه میشه میره سمتت کنارت دراز میکشه
- و اروم شروع میکنه به مالیدن ناحیه حس/است
- از پشت کامل بغلت میکنه و شکم و ناحيه حس/است رو می/ماله تا بهتر بشی
- میزارتت روی بدنش و د/یکش میما/له بهت
و هر دو به ا/وج میرسید
لینو
- با دیدنت اینطوری مسخرت میکنه و بهت میخنده
- میاد سمتت و بین دست هاش سنجاقت میکنه
- میزارتت روی تخت و لب هاتو میبو/سه
- دستش روی ش/ورتت و آروم میماله ناحیه حساس رو
چانگبین
- میرید آشپزخونه و کیک درسته میکنید ک حواست پرت بشه
- اما نتونستی پس چانگبین از پشت بغلت میکنه و اروم گردنت رو مارک میزنه و ب/دنت می/ماله
هیونجین
- وقتی میگی بهش شوکه میشه مثل پابوها
- " جدی میگی؟ " وقتی دید جدی میگی کمی اذیتت کرد
- " هی اذیتم نکن ^^"
- توی بغلش میشوندت و سی/نه های بزرگ خوشگلت فشار میده و می/بوسه و دی/کش رو از روی شلوار به ناحیه حساس میم/اله و نا/له میکنه ☆
هان
- خیلی شوکه میشه
- حس غرور میکنه بچه😂😭
- بدنت رو میبو/سه و بهت خوراکی میده تا یادت بره
- اما بعد از تموم شدن پری/ودیت خیلی بد به فا/کت میده
فلیکس
- بهش نگفتی چون خجالت میکشیدم
- خودش متوجه میشه و خیلی نرم سمتت میاد
- دلش نمیاد باها س/ک/س کنه~
- چون میدونه دردت بیشتر میشع
- پس فقظ از ذوی لباس میما/لتت تا خالی بشی
سونگمین
- شب کنار هم خوابیده بودید ک فهمید
- روی دراز کشیدم و لب هاتو میبوسید و مو هاتو نوازش کرد
- " فقط منتظر باش تموم بشه، به فا/کت میدم دختر عزیزم
ای ان
- وقتی فهمید مثل چی سرخ شد و خجالت کشید
- تو رو توی بغلش گرفت
- احساس غرور هم میکرد
- همینطور ک توی بغل هم بودید بهت غذا هایی میداد ک میل جن/سیت رو کم کنه😭😂
وقتی دلت میخواد باهاش بخوابی ولی پر/یودی
چان
-روی تخت دراز کشیده بودی و خیلی هات بودی، - چانی وقتی متوجه میشه میره سمتت کنارت دراز میکشه
- و اروم شروع میکنه به مالیدن ناحیه حس/است
- از پشت کامل بغلت میکنه و شکم و ناحيه حس/است رو می/ماله تا بهتر بشی
- میزارتت روی بدنش و د/یکش میما/له بهت
و هر دو به ا/وج میرسید
لینو
- با دیدنت اینطوری مسخرت میکنه و بهت میخنده
- میاد سمتت و بین دست هاش سنجاقت میکنه
- میزارتت روی تخت و لب هاتو میبو/سه
- دستش روی ش/ورتت و آروم میماله ناحیه حساس رو
چانگبین
- میرید آشپزخونه و کیک درسته میکنید ک حواست پرت بشه
- اما نتونستی پس چانگبین از پشت بغلت میکنه و اروم گردنت رو مارک میزنه و ب/دنت می/ماله
هیونجین
- وقتی میگی بهش شوکه میشه مثل پابوها
- " جدی میگی؟ " وقتی دید جدی میگی کمی اذیتت کرد
- " هی اذیتم نکن ^^"
- توی بغلش میشوندت و سی/نه های بزرگ خوشگلت فشار میده و می/بوسه و دی/کش رو از روی شلوار به ناحیه حساس میم/اله و نا/له میکنه ☆
هان
- خیلی شوکه میشه
- حس غرور میکنه بچه😂😭
- بدنت رو میبو/سه و بهت خوراکی میده تا یادت بره
- اما بعد از تموم شدن پری/ودیت خیلی بد به فا/کت میده
فلیکس
- بهش نگفتی چون خجالت میکشیدم
- خودش متوجه میشه و خیلی نرم سمتت میاد
- دلش نمیاد باها س/ک/س کنه~
- چون میدونه دردت بیشتر میشع
- پس فقظ از ذوی لباس میما/لتت تا خالی بشی
سونگمین
- شب کنار هم خوابیده بودید ک فهمید
- روی دراز کشیدم و لب هاتو میبوسید و مو هاتو نوازش کرد
- " فقط منتظر باش تموم بشه، به فا/کت میدم دختر عزیزم
ای ان
- وقتی فهمید مثل چی سرخ شد و خجالت کشید
- تو رو توی بغلش گرفت
- احساس غرور هم میکرد
- همینطور ک توی بغل هم بودید بهت غذا هایی میداد ک میل جن/سیت رو کم کنه😭😂
۱۴.۲k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.