"شایدمن زود باورت کردم" P⁵
"شایدمنزودباورتکردم" P⁵
ا..اون تهیونگ بود..(افرین به کسایی که درست حدس زدن😂❤️)
اون..چطور تونست اینکارو کنه؟؟؟
وایسا..یونگ انگار یهچیزی داره مینویسه..زیر تختش قایم کرد..
با سرعت رفتم داخل اتاقش و در رو قفل کردم..
به زیر تخت نگاهی انداختم..نامه! ایناهاشش..
دستام هنوز میلرزید..نامه رو با تردید باز کردم..
نامه:
یکی نوشت..یکی خوند..یکی مرد..یکی موند...
من مینویسم...تو بخون...
من میمیرم، تو بمون!
اتی عزیزم..امیدوارم وقتی که این نامه رو خوندی، با اون قاتلِ عوضی ازدواج نکرده باشی..دوست ندارم خواهر یکی یدونم..عذاب بکشه
خیلی سعی داشتم از ازدواج کردن شما دوتا جلو گیری کنم..سعی داشتم بهت بگم که این عوضی منو تحدید کرده بود بهت چیزی نگم..
خواهر عزیزم..ببخش باهات بد بودم..همش سرت غر میزدم، خوراکیاتو میخوردم، زور میگفتم بهت..
امیدوارم که زندگی خوبی رو داشته باشی
و با کسی بهتر از تهیونگ ازدواج کنی
-از طرف گند اقا
پایان نامه-
اتویو
اشکام بدون اختیار خودم از گونههام سر میخوردن..
اخه چرا؟؟
تو همین فکرا بودم که صدای باز شدن در خونه به گوشم خورد..
نامه رو دوباره همونجا قایم کردم..اشکامو پاک کردم و در اتاق رو باز کردم و بیرون رفتم
رفتم اتاق خودم که دیدم تهیونگ خوابه..عوضی..داداشِ یکی یدونمو کشتی بعد خیلی راحت خوابیدی؟؟
حیف که عاشقتم..وگرنه همین الان سرتو از تنت جدا میکردم!
🧠: بکشش!
🫀: کدوم احمقی عشق خودشو کشته که تو دومیش باشی؟؟!
🧠: ولی اون داداشتو کشته..
🫀: ولی اگه تهیونگم بمیره داغون میشم..
🧠: اون داداشتو کشته بفهم!
🫀: نمیتونم..نمیتونم..
(دیس ایز خود درگیری😂)
🧠: باشه..ولی دیگه حق ازدواج باهاشو نداری!
🫀: باشه..باشه..
ات ـ اقای کیم..
تهیونگ ـ عهه سلام بیب خوبی؟ کجا بودی؟ "خابالو"
ات ـ اقای کیم لطفا از خونهی ما تشریف ببرین بیرون
تهیونگ ـ خوبی عزیزم ؟ چیشدی؟
ات ـ فکر میکنی گاگولم؟ نمیفهمم داداشمو تو کشتی؟
تهیونگ ـ ا..از کجا فهمیدی؟ بابات چیزی گفته؟"عصبی"
ات ـ برا من عصبی نشو که میتونم همینجا سرتو ببرم! بعدشم نکنه بابامم تحدید کردی هاا؟
تهیونگ ـ نه عزیزم اینطور که فکر میکنی نیست.."اروم"
ات ـ دقیقا همینطوریه که من فکر میکنم..اقای کیم..از الان به بعد، منو شما هیچ صنمی (درست نوشتم؟) باهم دیگه نداریم..
تهیونگ ـ عزیزم اینکارو با من نکن..
ات ـ اگه میشه گورتونو گم کنین برین!
تهیونگ ـ لطفا..
ات ـ گمشو بیرون"جیغ"
"¹⁰سالبعد"
ـ
یوهاها
ا..اون تهیونگ بود..(افرین به کسایی که درست حدس زدن😂❤️)
اون..چطور تونست اینکارو کنه؟؟؟
وایسا..یونگ انگار یهچیزی داره مینویسه..زیر تختش قایم کرد..
با سرعت رفتم داخل اتاقش و در رو قفل کردم..
به زیر تخت نگاهی انداختم..نامه! ایناهاشش..
دستام هنوز میلرزید..نامه رو با تردید باز کردم..
نامه:
یکی نوشت..یکی خوند..یکی مرد..یکی موند...
من مینویسم...تو بخون...
من میمیرم، تو بمون!
اتی عزیزم..امیدوارم وقتی که این نامه رو خوندی، با اون قاتلِ عوضی ازدواج نکرده باشی..دوست ندارم خواهر یکی یدونم..عذاب بکشه
خیلی سعی داشتم از ازدواج کردن شما دوتا جلو گیری کنم..سعی داشتم بهت بگم که این عوضی منو تحدید کرده بود بهت چیزی نگم..
خواهر عزیزم..ببخش باهات بد بودم..همش سرت غر میزدم، خوراکیاتو میخوردم، زور میگفتم بهت..
امیدوارم که زندگی خوبی رو داشته باشی
و با کسی بهتر از تهیونگ ازدواج کنی
-از طرف گند اقا
پایان نامه-
اتویو
اشکام بدون اختیار خودم از گونههام سر میخوردن..
اخه چرا؟؟
تو همین فکرا بودم که صدای باز شدن در خونه به گوشم خورد..
نامه رو دوباره همونجا قایم کردم..اشکامو پاک کردم و در اتاق رو باز کردم و بیرون رفتم
رفتم اتاق خودم که دیدم تهیونگ خوابه..عوضی..داداشِ یکی یدونمو کشتی بعد خیلی راحت خوابیدی؟؟
حیف که عاشقتم..وگرنه همین الان سرتو از تنت جدا میکردم!
🧠: بکشش!
🫀: کدوم احمقی عشق خودشو کشته که تو دومیش باشی؟؟!
🧠: ولی اون داداشتو کشته..
🫀: ولی اگه تهیونگم بمیره داغون میشم..
🧠: اون داداشتو کشته بفهم!
🫀: نمیتونم..نمیتونم..
(دیس ایز خود درگیری😂)
🧠: باشه..ولی دیگه حق ازدواج باهاشو نداری!
🫀: باشه..باشه..
ات ـ اقای کیم..
تهیونگ ـ عهه سلام بیب خوبی؟ کجا بودی؟ "خابالو"
ات ـ اقای کیم لطفا از خونهی ما تشریف ببرین بیرون
تهیونگ ـ خوبی عزیزم ؟ چیشدی؟
ات ـ فکر میکنی گاگولم؟ نمیفهمم داداشمو تو کشتی؟
تهیونگ ـ ا..از کجا فهمیدی؟ بابات چیزی گفته؟"عصبی"
ات ـ برا من عصبی نشو که میتونم همینجا سرتو ببرم! بعدشم نکنه بابامم تحدید کردی هاا؟
تهیونگ ـ نه عزیزم اینطور که فکر میکنی نیست.."اروم"
ات ـ دقیقا همینطوریه که من فکر میکنم..اقای کیم..از الان به بعد، منو شما هیچ صنمی (درست نوشتم؟) باهم دیگه نداریم..
تهیونگ ـ عزیزم اینکارو با من نکن..
ات ـ اگه میشه گورتونو گم کنین برین!
تهیونگ ـ لطفا..
ات ـ گمشو بیرون"جیغ"
"¹⁰سالبعد"
ـ
یوهاها
۴.۳k
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.