وقتی میبیننت و ..
بنگ چان : اولش حس کرد که کره ای نیستی و اومد باهات اینگیلیسی حرف بزنه که خیلی روون شروع کردی کره ای حرف زدن .. شکه شد و تو دلش گفت : چه بهتر ...
لینو : بخاطر کارش با دخترای زیادی در ارتباط بود اما تنها کسی که چششو گرفته بود تو بودی ...
هی تلاش میکرد بهت نزدیک تر شده تا بتونه سر صحبت و باهات باز کنه
چانگبین : همیشه خیلی شلوغ کاری میکرد اما با دیدنت نشست سر جاش و هیچی نگفت فقط نگات میکرد
داشتی از کنارش رد میشدی که موهای بلندت گیر کرد به دکمه لباسش داد کوتاهی کشیدی از درد که سعی کرد موهات و از دور دکمه در بیاره همش عذر خواهی میکردی اما انگار واقعا جادوش کرده بودی و نمیتونست حرف بزنه
هیونجین : با دیدنت زیر لب شروع کردن به حرف زدن با خودش محو زیباییت شده بود
چان متوجه حرفایی که زیر لب با خودش میزد شد و اومد سمتت و گفت : ببخشید یکی از دوستام ازتون خوشش اومده میشه شمارتون و داشته باشه ؟؟
هان : با دیدنت شروع کرد شلوغ کاری کردن میومد سمتت شوخی میکرد و جک میپروند و سعی کرد اون روز به هر روشی باهاش احساس صمیمیت کنی
فیلیکس : با صدا و حرکاتش خیلی شیک و مجلسی مخت و زد رفت
سونگمین : نگاه سنگین یه نفر رو رو خودت حس میکردی به سمت نگاه برگشتی که با دیدن سونگمین ، حس معذبیتی شدیدی بهت دست داد و داشتی خودت و سرگرم میکردی که اومد و شروع کرد باهات به صحبت کردن
جونگین : بیش از حد خجالت میکشید بیاد سمتت
از شانس خوبش همینطور که داشتی کارات و میکردی یکی خورد بهش و افتاد روت پس تونست سر صحبت و باهات باز کنه
لینو : بخاطر کارش با دخترای زیادی در ارتباط بود اما تنها کسی که چششو گرفته بود تو بودی ...
هی تلاش میکرد بهت نزدیک تر شده تا بتونه سر صحبت و باهات باز کنه
چانگبین : همیشه خیلی شلوغ کاری میکرد اما با دیدنت نشست سر جاش و هیچی نگفت فقط نگات میکرد
داشتی از کنارش رد میشدی که موهای بلندت گیر کرد به دکمه لباسش داد کوتاهی کشیدی از درد که سعی کرد موهات و از دور دکمه در بیاره همش عذر خواهی میکردی اما انگار واقعا جادوش کرده بودی و نمیتونست حرف بزنه
هیونجین : با دیدنت زیر لب شروع کردن به حرف زدن با خودش محو زیباییت شده بود
چان متوجه حرفایی که زیر لب با خودش میزد شد و اومد سمتت و گفت : ببخشید یکی از دوستام ازتون خوشش اومده میشه شمارتون و داشته باشه ؟؟
هان : با دیدنت شروع کرد شلوغ کاری کردن میومد سمتت شوخی میکرد و جک میپروند و سعی کرد اون روز به هر روشی باهاش احساس صمیمیت کنی
فیلیکس : با صدا و حرکاتش خیلی شیک و مجلسی مخت و زد رفت
سونگمین : نگاه سنگین یه نفر رو رو خودت حس میکردی به سمت نگاه برگشتی که با دیدن سونگمین ، حس معذبیتی شدیدی بهت دست داد و داشتی خودت و سرگرم میکردی که اومد و شروع کرد باهات به صحبت کردن
جونگین : بیش از حد خجالت میکشید بیاد سمتت
از شانس خوبش همینطور که داشتی کارات و میکردی یکی خورد بهش و افتاد روت پس تونست سر صحبت و باهات باز کنه
۱۰.۱k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.