The world of the police and mafia
The world of the police and mafia
پارت ¹⁴
ویو رائون
اصلا نمیفهمید چی میگم، باید میبردمش خونه خودم، مجبور بودم
۱۵ مین بعد
ماشینو پارک کردم تو پارکینگ در سمت جونگکوکو باز کردم و از زیر بقلش گرفتمو تا در ورودی بردمش، چون دیر وقت بود قطعا تهیونگ خواب بود پس کلید درآوردم و درو باز کردم، تا وسطای خونه بردمش ولی دیگه نمیتونستم، نفسم بالا نمی اومد، همهی وزنش رو من بود
تهیونگ: ر.رائون تویی "اروم"
اوه، تهیونگم بیدار کردم
رائون: ت.تهیونگ
تهیونگ رفتو و چراغو روشن کرد
تهیونگ: ههههه! رائون ا.این اینجا چیکار میکنه؟
رائون؟ مسته، بیا بگیرش کمرم نصف شد
تهیونگ اومد جونگکوکو گرفت
رائون: هه هه برو بزارش رو تخت، تو اتاق مهمون "نفس نفس"
تهیونگ: اوکی
رفتم رو مبل نشستم، تهیونگم برام آب آورد
تهیونگ: تو خوبی؟ ببینمت، حالت خوبه؟ بلایی سرت نیاورد؟ "نگران"
رائون" نه خوبم، حالم خوبه
تهیونگ خداروشکر، خب، تعریف کن ببینم چی شد
رائون: خب تا بعد از شام خوب پیش رفت، ولی بعدش انقد نوشیدنی خورد که دیگه هوشیار نبود، قطعا نمیتونست رانندگی کنه، با ماشین خودم آوردمش و هرچی ازش پرسیدم که آدرس خونشون کجاست گفت ......
تهیونگ: چی گفت؟
رائون: گ.گفت نمیدونم، منم دیگه مجبور شدم بیارمش اینجا
تهیونگ: خوب کاری کردی، برو بخواب خسته ای
رائون: باشه، ببخشید که بیدارت کردم
تهیونگ: نه، بیدار بودم، هنوز خوابم نبورده بود
رائون: اها، باشه، شبت بخیر ته ته عسلی
تهیونگ: شب توهم بخیر ماه کوچولوم.....
لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
_________________________________________
پارت ¹⁴
ویو رائون
اصلا نمیفهمید چی میگم، باید میبردمش خونه خودم، مجبور بودم
۱۵ مین بعد
ماشینو پارک کردم تو پارکینگ در سمت جونگکوکو باز کردم و از زیر بقلش گرفتمو تا در ورودی بردمش، چون دیر وقت بود قطعا تهیونگ خواب بود پس کلید درآوردم و درو باز کردم، تا وسطای خونه بردمش ولی دیگه نمیتونستم، نفسم بالا نمی اومد، همهی وزنش رو من بود
تهیونگ: ر.رائون تویی "اروم"
اوه، تهیونگم بیدار کردم
رائون: ت.تهیونگ
تهیونگ رفتو و چراغو روشن کرد
تهیونگ: ههههه! رائون ا.این اینجا چیکار میکنه؟
رائون؟ مسته، بیا بگیرش کمرم نصف شد
تهیونگ اومد جونگکوکو گرفت
رائون: هه هه برو بزارش رو تخت، تو اتاق مهمون "نفس نفس"
تهیونگ: اوکی
رفتم رو مبل نشستم، تهیونگم برام آب آورد
تهیونگ: تو خوبی؟ ببینمت، حالت خوبه؟ بلایی سرت نیاورد؟ "نگران"
رائون" نه خوبم، حالم خوبه
تهیونگ خداروشکر، خب، تعریف کن ببینم چی شد
رائون: خب تا بعد از شام خوب پیش رفت، ولی بعدش انقد نوشیدنی خورد که دیگه هوشیار نبود، قطعا نمیتونست رانندگی کنه، با ماشین خودم آوردمش و هرچی ازش پرسیدم که آدرس خونشون کجاست گفت ......
تهیونگ: چی گفت؟
رائون: گ.گفت نمیدونم، منم دیگه مجبور شدم بیارمش اینجا
تهیونگ: خوب کاری کردی، برو بخواب خسته ای
رائون: باشه، ببخشید که بیدارت کردم
تهیونگ: نه، بیدار بودم، هنوز خوابم نبورده بود
رائون: اها، باشه، شبت بخیر ته ته عسلی
تهیونگ: شب توهم بخیر ماه کوچولوم.....
لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
_________________________________________
۴.۲k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.