ازدواج اجباری پارت:²⁸
ازدواج اجباری پارت:²⁸
ات زود تر از کوک بیدار میشه و میره صبحانه درست میکنه میز و میچینه و میره تو اتاق و کوک و میبینه که هنوز خوابه میشینه جفتش رو تخت و گونه هاشو میبوسه تا بیدار بشه گونشو چند بار دیگه میبوسه که کوک بیدار میشه
صبح بخیرر بیدار شدیی
-اومم صبح بخیر(ات و میکشه تو بغلش
-کی بیدار شدی ساعت چنده
خیلی وقته اومم ساعت ۸ صبحه
-چرا زودتر بیدارم نکردی دیرم میشه حالااا
هیسس امروز هیچ جا نمیریییی
-چرا
چون میخوام امروز شوهرم پیشم باشه
-خب همون دیشب میگفتی که من به همکار هام خبر بدم
دیشب که تو رو هوا بودی ، خودم با گوشی تو بهشون پیام دادم
-خب پس خوبه
بریم صبحانه بخوریم؟
-اره بریم
پس اول پاشوو اب بزن به دست و صورتت
-باشه
*کوک لب های ات و میبوسه و بعد بوسه میره دستشویی و دست و صورتش و میشوره مسواک میزنه و میره اشپزخونه و ات و کوک باهم صبحانه میخورن بعد صبحانه میشینن فیلم نگاه میکنن که گوشی کوک زنگ میخوره گوشی و جواب میده لیا پشت خطه
مکالمه کوک و لیا:
÷جئونن
-بله
÷من مریض شدم تهیون هم نیس میشه ات بیاد پیشم؟
-ولی ات کلاس داره
÷فقط امشبب فردا تهیون میرسه سئول
-مگه کجاس
÷به تو چه
-... یکم دیگه با ات میام
÷بعد خودت میری خونه
-چراا
÷میخوام فقط ات پیشم باشهه
-باشه بابا
÷ممنانن
*پایان مکالمه
-بیب پاشو لباس بپوش میریم خونه لیا مریض شده
یاا چجور چش شدهه
-نمیدونم حالا میریم میفهمیم
باشهه
*کوک و ات میرن لباس میپوشن و میرن سمت خونه لیا تو راه ات یکم خوراکی برا لیا میگیره میرن دم در خونه که ات میخواد در بزنه ولی کوک کلید و از جیبش در میاره درو باز میکنه
ددی
-جونم
این کلید و از کجا اوردی
-لیا داده بود بهم
اها...
ات زود تر از کوک بیدار میشه و میره صبحانه درست میکنه میز و میچینه و میره تو اتاق و کوک و میبینه که هنوز خوابه میشینه جفتش رو تخت و گونه هاشو میبوسه تا بیدار بشه گونشو چند بار دیگه میبوسه که کوک بیدار میشه
صبح بخیرر بیدار شدیی
-اومم صبح بخیر(ات و میکشه تو بغلش
-کی بیدار شدی ساعت چنده
خیلی وقته اومم ساعت ۸ صبحه
-چرا زودتر بیدارم نکردی دیرم میشه حالااا
هیسس امروز هیچ جا نمیریییی
-چرا
چون میخوام امروز شوهرم پیشم باشه
-خب همون دیشب میگفتی که من به همکار هام خبر بدم
دیشب که تو رو هوا بودی ، خودم با گوشی تو بهشون پیام دادم
-خب پس خوبه
بریم صبحانه بخوریم؟
-اره بریم
پس اول پاشوو اب بزن به دست و صورتت
-باشه
*کوک لب های ات و میبوسه و بعد بوسه میره دستشویی و دست و صورتش و میشوره مسواک میزنه و میره اشپزخونه و ات و کوک باهم صبحانه میخورن بعد صبحانه میشینن فیلم نگاه میکنن که گوشی کوک زنگ میخوره گوشی و جواب میده لیا پشت خطه
مکالمه کوک و لیا:
÷جئونن
-بله
÷من مریض شدم تهیون هم نیس میشه ات بیاد پیشم؟
-ولی ات کلاس داره
÷فقط امشبب فردا تهیون میرسه سئول
-مگه کجاس
÷به تو چه
-... یکم دیگه با ات میام
÷بعد خودت میری خونه
-چراا
÷میخوام فقط ات پیشم باشهه
-باشه بابا
÷ممنانن
*پایان مکالمه
-بیب پاشو لباس بپوش میریم خونه لیا مریض شده
یاا چجور چش شدهه
-نمیدونم حالا میریم میفهمیم
باشهه
*کوک و ات میرن لباس میپوشن و میرن سمت خونه لیا تو راه ات یکم خوراکی برا لیا میگیره میرن دم در خونه که ات میخواد در بزنه ولی کوک کلید و از جیبش در میاره درو باز میکنه
ددی
-جونم
این کلید و از کجا اوردی
-لیا داده بود بهم
اها...
۱۳.۵k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.