بازی عشق شیطان پارت ۴۰
☆P. . . 40☆
ادامه صحبت ژوئن و جین وو:
ژوئن: آهان، ولی میتونی الان یه جلسه فوری برای گزارش ها و بقیه چیزا ترتیب بدی؟
جین وو: آره اما فک نکنم هیچ کدوم از کارمندا گزارشی آماده کرده باشه...
ژوئن: جلسه مهمی نیست فقط برای چک کردن وضعیت خرید و فروش و مقدار صادرات محصولات و کالاها فقط همین.
جین وو: آها باشه ترتیبش میدم.
(چند مین بعد)
ویو ژوئن:
بعد چند مین جلسه شروع شد، همه ی کارمندا و معاونا و مدیرای بخش ها اومدن...
من مثل همیشه جلوی تابلو وایساده بودم،
ژوئن: از همگیتون ممنونم که اومدین و متاسفم که این جلسه اضطراری بود و خب صرفا جهت این بود که وضعیت فعلی شرکت و برندمون رو بررسی کنیم نگران نباشید ازتون گزارشات کاملی نمیخوام. حالا کسی هست که گزارش وضعی داشته باشه؟؟
(کارمندا: ک)
ک: من گزارشی دارم.
ژوئن: بگین.
ک(با استرس): در حال حاضر وضعیت محبوبیت و معروفیت شرکت کاملا خوبه ولی اخیرا شایعاتی که در مورد شیطان بودن شما هست پخش که روی صادرات محصولات و کالاهای برندمون تاثیر بدی گذاشته طی این چند روزی که نبودید خبرنگار های زیادی برای مصاحبه با شما و پیدا کردن جواب میان...
ژوئن: حالا با اینکه چرا و چطور این شایعه پخش شده کاری ندارم ولی ممکنه که کسی از شما منو لو داده باشه؟!
ک(کمی نگران و استرس): قربان این سوالی نیست که شما باید از ما بپرسین.
ژوین: ممکنه خودت باشی، حواست به حرفت و حالت چهره ات نبود گفتی محبوبیت و معروفیت شرکت کاملا خوبه ولی شایعات پخش شده در مورد شیطان بودن من روی صادرات محصولات و کالا ها تاثیر بدی گذاشته، چطور روی محبوبیت برندمون تاثیری نداشته؟؟!!
ک: بله؟!
ژوئن: تا حالا تو رو توی شرکت ندیدم، میشه بگی مال کدوم بخشی؟
ک(استرس): بخش امور مالی.
ژوئن: ولی پیش بقیه کارمندان بخش امور مالی نشستی، و خب اون جایی که تو نشستی احیانا جا و کنار اعضای بخش مدیریت نیست؟!
ک(نگران و لکنت): قـ...قـ... قربان من تازه واردم.
ژوئن: هیچ کارمندی بدون اطلاع و تائیدیه ی من، بعد تائید مدیر کیم استخدام نمیشه و دقیقا هم نباید منو لو بده که همون شیطان هستم یعنی میخوای بگی این کم کاری مدیر کیم هست؟؟!!! برای کی جاسوسی منو میکنی و اون شایعات رو پخش کردی؟
ک(نگران و استرس): مدیر کیم؟!
ژوئن: تو مدیر کیم جین وو رو نمیشناسی؟!
ک: خبــــ..... خبـ
ژوئن: مدیر کیم بعد من بالا ترین جایگاه رو توی شرکت و برند داره و وقتی من نیستم اون همه کار هارو انجام بده همچنین از مورد اعتماد ترین کارمندام و دوستای صمیمیه منه. میدونید که تنها کسی توی شرکت بهش اعتماد کامل دارم اونه، نمیدونستی؟!
ک(با کمی ترس): خبـــ..... خبـــ.... نه قربان معذرت میخوام.
ژوئن: بقیه چی؟
همه تائید کردن...
ژوئن: میتونی چندتا از قوانین رو بگی؟!
ادامه صحبت ژوئن و جین وو:
ژوئن: آهان، ولی میتونی الان یه جلسه فوری برای گزارش ها و بقیه چیزا ترتیب بدی؟
جین وو: آره اما فک نکنم هیچ کدوم از کارمندا گزارشی آماده کرده باشه...
ژوئن: جلسه مهمی نیست فقط برای چک کردن وضعیت خرید و فروش و مقدار صادرات محصولات و کالاها فقط همین.
جین وو: آها باشه ترتیبش میدم.
(چند مین بعد)
ویو ژوئن:
بعد چند مین جلسه شروع شد، همه ی کارمندا و معاونا و مدیرای بخش ها اومدن...
من مثل همیشه جلوی تابلو وایساده بودم،
ژوئن: از همگیتون ممنونم که اومدین و متاسفم که این جلسه اضطراری بود و خب صرفا جهت این بود که وضعیت فعلی شرکت و برندمون رو بررسی کنیم نگران نباشید ازتون گزارشات کاملی نمیخوام. حالا کسی هست که گزارش وضعی داشته باشه؟؟
(کارمندا: ک)
ک: من گزارشی دارم.
ژوئن: بگین.
ک(با استرس): در حال حاضر وضعیت محبوبیت و معروفیت شرکت کاملا خوبه ولی اخیرا شایعاتی که در مورد شیطان بودن شما هست پخش که روی صادرات محصولات و کالاهای برندمون تاثیر بدی گذاشته طی این چند روزی که نبودید خبرنگار های زیادی برای مصاحبه با شما و پیدا کردن جواب میان...
ژوئن: حالا با اینکه چرا و چطور این شایعه پخش شده کاری ندارم ولی ممکنه که کسی از شما منو لو داده باشه؟!
ک(کمی نگران و استرس): قربان این سوالی نیست که شما باید از ما بپرسین.
ژوین: ممکنه خودت باشی، حواست به حرفت و حالت چهره ات نبود گفتی محبوبیت و معروفیت شرکت کاملا خوبه ولی شایعات پخش شده در مورد شیطان بودن من روی صادرات محصولات و کالا ها تاثیر بدی گذاشته، چطور روی محبوبیت برندمون تاثیری نداشته؟؟!!
ک: بله؟!
ژوئن: تا حالا تو رو توی شرکت ندیدم، میشه بگی مال کدوم بخشی؟
ک(استرس): بخش امور مالی.
ژوئن: ولی پیش بقیه کارمندان بخش امور مالی نشستی، و خب اون جایی که تو نشستی احیانا جا و کنار اعضای بخش مدیریت نیست؟!
ک(نگران و لکنت): قـ...قـ... قربان من تازه واردم.
ژوئن: هیچ کارمندی بدون اطلاع و تائیدیه ی من، بعد تائید مدیر کیم استخدام نمیشه و دقیقا هم نباید منو لو بده که همون شیطان هستم یعنی میخوای بگی این کم کاری مدیر کیم هست؟؟!!! برای کی جاسوسی منو میکنی و اون شایعات رو پخش کردی؟
ک(نگران و استرس): مدیر کیم؟!
ژوئن: تو مدیر کیم جین وو رو نمیشناسی؟!
ک: خبــــ..... خبـ
ژوئن: مدیر کیم بعد من بالا ترین جایگاه رو توی شرکت و برند داره و وقتی من نیستم اون همه کار هارو انجام بده همچنین از مورد اعتماد ترین کارمندام و دوستای صمیمیه منه. میدونید که تنها کسی توی شرکت بهش اعتماد کامل دارم اونه، نمیدونستی؟!
ک(با کمی ترس): خبـــ..... خبـــ.... نه قربان معذرت میخوام.
ژوئن: بقیه چی؟
همه تائید کردن...
ژوئن: میتونی چندتا از قوانین رو بگی؟!
۷.۱k
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.