وقتی بهت خیانت میکنه.....
پارت²
ویو ات
ازخونه زدم بیرون هم عصبانی بودم هم دوست داشتم دلیل این کارش بدونمم اخه من چیکارش کردممم بد کردم بهش اهمیت دادم؟ بدکردمم درکش کردم؟ هاننن اخه چرا اینکاراا میکنههه(داد گریه)
تصمیم گرفتم برم پیش دوستم یجی چون به جز اون کسی را نداشتمم
چند مینی بعد
زینگ زینگ.....
یجی: امدمممم
عه ات بیا توو
ات: ببخشید خبر ندادم
یجی: نه بابا این چه حرفیه چی شده
قضیه را تعریف کرد براش
یجی: باورم نمیشه همچین ادمیه حالا گریه نکن
ات: باشه(گریه)
یجی: بیا فیلم ببینیم تا یه کوچولو بهش فک نکنی
ات: باشه من برم پفیلا درست کنم؟
یجی: اره برو
چند ساعت بعدـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ات: یجیی من باید برمم
یجی: کجاا ساعت ۹ شبه؟
ات: میرم خونه باید حلش کنمم
یجی: منم میامم نمیشه تنهایی بریی
ات:اخه
یجی: بریم
ات: باشه
چند مینی بعد
ات: من میرم تو بهتره همینجا وایسی
یجی: باشه مراقب باش
ات: اوکی
ویو ات
با استرس کلیدو انداختم تودر میدونستم قراره چیو ببینم ولی رفتم توخونه کسی نبود اما صدا بوسه از اتاق مشترکمون میومد با گریه رفتم لب در و باچیزی که دیدم قلبم اتیش گرفت نمیتونستم نفس بکشم
ویو کوک
توحال خودم نبودم بع خودم امدم دیدم هانا رو پامه میخواستم پسش بزنم اما نمیشددد دیدم ات امدد باید براش توضیح بدم
ات: بااین هرزهه بهم خیانت میکردییی ارهههه کم کردم دوست داشتمم توچیکار کردی ازم سواستفاده کردییی ازت متنفرممممم(داد گریه)
کوک: وایساا اون جوری که فک میکنیی نیستتت گمشو بیرون کثافت گولم زدیییی(عربده)
ویو یجی
دیدم صدا جیغ داد میاد اما محل ندادم باید حل میشد گفتم دخالت نکنم بهتره دیدم ات با چشمای اشکی امد پیشم وگفت بریم خونه ازش پرسیدم حرفی نمیزد نگرانش بودم واقعا عاشق کوک بود
ویو کوک
حال خودم نبودم اون تو ابم قرص ریخته بودد و میخواست بامن باشه اما نقشش نگرفت دویدم دونبال ات ولی بهش نرسیدم اخه من چیکاررر کردممم زنگ زدم به یجی قضیه را براش گفتم گفت کمکم میکنه اما باید صبر کنم همش تخصیر منههههه
خمار بشین😂🤌🏻🗿
ویو ات
ازخونه زدم بیرون هم عصبانی بودم هم دوست داشتم دلیل این کارش بدونمم اخه من چیکارش کردممم بد کردم بهش اهمیت دادم؟ بدکردمم درکش کردم؟ هاننن اخه چرا اینکاراا میکنههه(داد گریه)
تصمیم گرفتم برم پیش دوستم یجی چون به جز اون کسی را نداشتمم
چند مینی بعد
زینگ زینگ.....
یجی: امدمممم
عه ات بیا توو
ات: ببخشید خبر ندادم
یجی: نه بابا این چه حرفیه چی شده
قضیه را تعریف کرد براش
یجی: باورم نمیشه همچین ادمیه حالا گریه نکن
ات: باشه(گریه)
یجی: بیا فیلم ببینیم تا یه کوچولو بهش فک نکنی
ات: باشه من برم پفیلا درست کنم؟
یجی: اره برو
چند ساعت بعدـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ات: یجیی من باید برمم
یجی: کجاا ساعت ۹ شبه؟
ات: میرم خونه باید حلش کنمم
یجی: منم میامم نمیشه تنهایی بریی
ات:اخه
یجی: بریم
ات: باشه
چند مینی بعد
ات: من میرم تو بهتره همینجا وایسی
یجی: باشه مراقب باش
ات: اوکی
ویو ات
با استرس کلیدو انداختم تودر میدونستم قراره چیو ببینم ولی رفتم توخونه کسی نبود اما صدا بوسه از اتاق مشترکمون میومد با گریه رفتم لب در و باچیزی که دیدم قلبم اتیش گرفت نمیتونستم نفس بکشم
ویو کوک
توحال خودم نبودم بع خودم امدم دیدم هانا رو پامه میخواستم پسش بزنم اما نمیشددد دیدم ات امدد باید براش توضیح بدم
ات: بااین هرزهه بهم خیانت میکردییی ارهههه کم کردم دوست داشتمم توچیکار کردی ازم سواستفاده کردییی ازت متنفرممممم(داد گریه)
کوک: وایساا اون جوری که فک میکنیی نیستتت گمشو بیرون کثافت گولم زدیییی(عربده)
ویو یجی
دیدم صدا جیغ داد میاد اما محل ندادم باید حل میشد گفتم دخالت نکنم بهتره دیدم ات با چشمای اشکی امد پیشم وگفت بریم خونه ازش پرسیدم حرفی نمیزد نگرانش بودم واقعا عاشق کوک بود
ویو کوک
حال خودم نبودم اون تو ابم قرص ریخته بودد و میخواست بامن باشه اما نقشش نگرفت دویدم دونبال ات ولی بهش نرسیدم اخه من چیکاررر کردممم زنگ زدم به یجی قضیه را براش گفتم گفت کمکم میکنه اما باید صبر کنم همش تخصیر منههههه
خمار بشین😂🤌🏻🗿
۳۲.۲k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.