part: 64
دیدم کوک بود فک کردم جیمینه
سریع از زیر دستش رد شدم و رفتم پشتش وایسادم دیدم جیمینم پشتشه
جیمین: خو چرا ازین حرفا میزنی بچه
هانا: مگه چی گفتم
کوک: یاااا فک میکردم فقط منم که هیونگامو حرص میدم نگو تو بدتری(خنده)
برگشت سمتم و گف
_بیا به کارمون ادامه بدیم و حرصشون بدیم
یونجی: پارک هانا اگه من تو و یون کیونگو نکشتم اسمم یونجی نیس
هانا: مگه من دروغ گفتم
کوک:میدونین ما همیشه حق میگیم ولی باید کتک بخوریم چرا اخع
جیمین: چون چیزایی میگین که به سنتون نمیخوره
یونجی:هعیییییی
هانا: یاااا بیب عصبی نشو دیگه
تو گامبک جدیدی که داده بودیم یکی از پارتای یونجی این بود که •منو بیبی صدا کن•ازون موقع به بعد همش بش میگم بیبی
جیمین، کوک: بیب(😳)
هانا: اینارو ولش شمام فردا میاین گیم کارترز؟
جیمین: منیجرمون ارع
هانا: خوبه کاش اسکیز هم بیاد
***
بعد اینکه استایلیستا لباسامونو بهمون دادن بپوشیم و برای رفتن به برنامه اماده شدیم از کمپانی اومدیم بیرون نه فقط ما بی تی اس، تی اکس تی، نیوجینز و انهایپن هم اومده بودن بیرون همه به هم تعظیم کردیم و روبه فنایی که دورمونو گرفته بودن تعظیم کردیم تا اومدم برم سوار ماشین شم یکی دستمو گرف به صاحب دستا نگا کردم رسیدم به ی پسر قد بلند و خوشتیپ که بهش نمیخورد کره ای باشه با البوم تو دستش فهمیدم امضا میخواد با لبخند سمتش برگشتمو روبه روش وایسادم البومشو ازش گرفتم و امضاش کردم ی نگا بهش کردم و انگلیسی گفتم
_اسمت چیه
با لبخندو ذوقی که داشت گف
_دنیل
سرمو انداختم پایینو اسمشو رو البوم کنار امضام نوشتم وگفتم
_خوشبختم دنیل فک نکنم کره ای باشی
با همون لبخندش گف
_ااا نه من اهل شیکاگوام خیلی خوشحالم که تونستم از نزدیک ببینمت
همینطور که البوم چن نفر دیگرو امضا میکردم لبخندی بهش زدم و گفتم
_منم همینطور
دیگه منیجر اومد پیشم و اروم گف
_هانا باید بریم دیر میشه
هانا: دنیل خیلی خوشحال شدم دیدمت
برا همه دست تکون دادمو سوار ماشین شدم
سریع از زیر دستش رد شدم و رفتم پشتش وایسادم دیدم جیمینم پشتشه
جیمین: خو چرا ازین حرفا میزنی بچه
هانا: مگه چی گفتم
کوک: یاااا فک میکردم فقط منم که هیونگامو حرص میدم نگو تو بدتری(خنده)
برگشت سمتم و گف
_بیا به کارمون ادامه بدیم و حرصشون بدیم
یونجی: پارک هانا اگه من تو و یون کیونگو نکشتم اسمم یونجی نیس
هانا: مگه من دروغ گفتم
کوک:میدونین ما همیشه حق میگیم ولی باید کتک بخوریم چرا اخع
جیمین: چون چیزایی میگین که به سنتون نمیخوره
یونجی:هعیییییی
هانا: یاااا بیب عصبی نشو دیگه
تو گامبک جدیدی که داده بودیم یکی از پارتای یونجی این بود که •منو بیبی صدا کن•ازون موقع به بعد همش بش میگم بیبی
جیمین، کوک: بیب(😳)
هانا: اینارو ولش شمام فردا میاین گیم کارترز؟
جیمین: منیجرمون ارع
هانا: خوبه کاش اسکیز هم بیاد
***
بعد اینکه استایلیستا لباسامونو بهمون دادن بپوشیم و برای رفتن به برنامه اماده شدیم از کمپانی اومدیم بیرون نه فقط ما بی تی اس، تی اکس تی، نیوجینز و انهایپن هم اومده بودن بیرون همه به هم تعظیم کردیم و روبه فنایی که دورمونو گرفته بودن تعظیم کردیم تا اومدم برم سوار ماشین شم یکی دستمو گرف به صاحب دستا نگا کردم رسیدم به ی پسر قد بلند و خوشتیپ که بهش نمیخورد کره ای باشه با البوم تو دستش فهمیدم امضا میخواد با لبخند سمتش برگشتمو روبه روش وایسادم البومشو ازش گرفتم و امضاش کردم ی نگا بهش کردم و انگلیسی گفتم
_اسمت چیه
با لبخندو ذوقی که داشت گف
_دنیل
سرمو انداختم پایینو اسمشو رو البوم کنار امضام نوشتم وگفتم
_خوشبختم دنیل فک نکنم کره ای باشی
با همون لبخندش گف
_ااا نه من اهل شیکاگوام خیلی خوشحالم که تونستم از نزدیک ببینمت
همینطور که البوم چن نفر دیگرو امضا میکردم لبخندی بهش زدم و گفتم
_منم همینطور
دیگه منیجر اومد پیشم و اروم گف
_هانا باید بریم دیر میشه
هانا: دنیل خیلی خوشحال شدم دیدمت
برا همه دست تکون دادمو سوار ماشین شدم
۸.۱k
۲۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.