mysterious p9
چرخید و با دیدن صورت کیم مماس صورتش دستش از زور هیجان مشت شد
جلو رفت و بی اخیتار سرش روی گردن لختش نشست کرد
عمیق بو کشید و سرش رو بالا اورد ، نگاهش میخ لب های درخشان و سرخش شد و کم کم جلو رفت
می خواست ، این دختر این حس این لحظه رو با تمام وجود میخواست
با نشست لب هاش پلک هاش بسته شد و حلقه دست هاش رو تنگ تر کرد و اجازه داد این حرارت به تن هردوشون نفوذ کنه
حسی که هردوشون تجربه میکردن ، قابل توصیف نبود
حسی بود که بالاخره این آتیش توی وجودشون سرکوب میشد و با لذت همو می بوسیدن
دست توی موهای لخت مشکیش فرو برد و اجازه داد این مرد مست هر کاری میخواد باهاش بکنه
دل تنگی که سال هاست توی وجود هردوشون ریشه کرده شاخ و دم نداشت و اینو اون دختر به خوبی می دونست با این تفاوت که مرد مقابلش نمی دونست کیو میبوسه ، و حس خیانت توی کل تنش می پیچید
لباش فاصله رفت ، حلقه دور کمرش رو باز کرد و به اپن تکیه کرد و عطر تنش رو نفس می کشید
موهای مواجش رو نوازش میکرد و حسی توی کل تنش پیچ میخورد مثل حس تصرف ؟!
_گذشت زمانی نسبتا طولانی _
لباسش رو به تن کشید ، آرایشش بخاطر گریه های متعدد ریخته بود و کلافه نفس می کشید
کیفش رو برداشت و سوار ماشینش شد ، با رسیدن به عمارت نفس عمیقی کشید و برای آخرین بار خودش رو دلداری داد
در ها باز شدن و همین که وارد شد صدای موسیقی بلند باعث آزارش شد ، جلو رفت و خواست دور ترین نقطه سالن بشینه که صدای دخترونه ای توی گوشش پیچید
" لیدیا؟" Katrin
برگشت سمت صدا و با دیدن دختر ذوق زده ای که بهش خیره بود با زور لبخندش رو حفظ کرد و بغلش کرد
" سلام کاترین خوبی؟" Lidia
" ممنون تو چطورییی؟ وای نمیدونی چقدر خوشحالم کردی که پارتی نامزدیمون رو اومدی!!" Katrin
خواست دهن باز کنه که صدای مردونه و متعجب کیم باعث پریدن حرفش شد
" لیدیا؟" teahyung
به زور لبخند زد و دست سمتش دراز کرد
" سلام آقای کیم ، خوبین؟" Lidia
اخم کرد و رو به کاترین برگشت
" کاترین این کیه؟ چرا اینجاست!" teahyung
جلو رفت و بی اخیتار سرش روی گردن لختش نشست کرد
عمیق بو کشید و سرش رو بالا اورد ، نگاهش میخ لب های درخشان و سرخش شد و کم کم جلو رفت
می خواست ، این دختر این حس این لحظه رو با تمام وجود میخواست
با نشست لب هاش پلک هاش بسته شد و حلقه دست هاش رو تنگ تر کرد و اجازه داد این حرارت به تن هردوشون نفوذ کنه
حسی که هردوشون تجربه میکردن ، قابل توصیف نبود
حسی بود که بالاخره این آتیش توی وجودشون سرکوب میشد و با لذت همو می بوسیدن
دست توی موهای لخت مشکیش فرو برد و اجازه داد این مرد مست هر کاری میخواد باهاش بکنه
دل تنگی که سال هاست توی وجود هردوشون ریشه کرده شاخ و دم نداشت و اینو اون دختر به خوبی می دونست با این تفاوت که مرد مقابلش نمی دونست کیو میبوسه ، و حس خیانت توی کل تنش می پیچید
لباش فاصله رفت ، حلقه دور کمرش رو باز کرد و به اپن تکیه کرد و عطر تنش رو نفس می کشید
موهای مواجش رو نوازش میکرد و حسی توی کل تنش پیچ میخورد مثل حس تصرف ؟!
_گذشت زمانی نسبتا طولانی _
لباسش رو به تن کشید ، آرایشش بخاطر گریه های متعدد ریخته بود و کلافه نفس می کشید
کیفش رو برداشت و سوار ماشینش شد ، با رسیدن به عمارت نفس عمیقی کشید و برای آخرین بار خودش رو دلداری داد
در ها باز شدن و همین که وارد شد صدای موسیقی بلند باعث آزارش شد ، جلو رفت و خواست دور ترین نقطه سالن بشینه که صدای دخترونه ای توی گوشش پیچید
" لیدیا؟" Katrin
برگشت سمت صدا و با دیدن دختر ذوق زده ای که بهش خیره بود با زور لبخندش رو حفظ کرد و بغلش کرد
" سلام کاترین خوبی؟" Lidia
" ممنون تو چطورییی؟ وای نمیدونی چقدر خوشحالم کردی که پارتی نامزدیمون رو اومدی!!" Katrin
خواست دهن باز کنه که صدای مردونه و متعجب کیم باعث پریدن حرفش شد
" لیدیا؟" teahyung
به زور لبخند زد و دست سمتش دراز کرد
" سلام آقای کیم ، خوبین؟" Lidia
اخم کرد و رو به کاترین برگشت
" کاترین این کیه؟ چرا اینجاست!" teahyung
۳۸.۳k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.