p10
صبح بیدار شدیم صبحونه خوردیم جونگ کوک مواد رو داد یکی تست کنه که فهمید ۵ کیلو کوکائینه کوک:خوبه با فروش این کلی پول در میاریم من:آره ولی این کافی نیست بقیشم مهمه کوک:درسته من:عشقم کوک:جونم من:دیشب کی بود بهت زنگ زد کوک:یه زنه بود آشنا بود صداش فقط گفت شناختی منم قطع کردم من:ردتو نزنن یه وقت گیر بیوفتیم کوک:نترس اگه پول همه اینارو به چنگ بیاریم فرار میکنیم باهم انقدر دور میشیم که دست هیچکس بهمون نرسه باشه عزیزم؟ من:باشه گونمو بوس کرد نشست پشت میزش منم رو صندلی روبه رو میزش نشستم داشت کاراشو انجام میداد کوک:اینجوری که تو نشستی جلوم تمرکزمو بهم میزنی من:باشه پس میرم بیرون تا راحت باشی کوک:نه بمون همینجا منظورم این بود اینجوری که نگام میکنی دوست دارم همش نگات کنم خو اگه بری چجوری انرژی بگیرم من:عشقم خوب مزاحمم کوک:این چه حرفیه تو همه زندگیه منی بمون همینجا من:باشه تکیه دادم به مبل چشمم خورد به تراس رفتم سمت تراس من:هوایه خوبیه بویه خوب چمنارو احساس کردم نسیم خنکی میومد
اینم پارت ۱۰
بستونه پررو میشید
اینم پارت ۱۰
بستونه پررو میشید
۲۵.۳k
۱۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.