مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟑𝟐
بع از ۱ ساعت رسیدیم وارد مهمونی شدیم همه جا بوی مشروب و سیگار می یومد لباس همه ناجور بود یوران هم اون طرف بود مست کرده بود رفتیم با بچه ها یه گوشه ی سالن که یک ساعتی گذشت که روبه پسرا کردم و گفتم
_من میرم بالا حواستون باشه
+اوکیه
@برو ما پشتت هستیم
_باشه
بعد آروم جوری که کسی نفهمه رفتم بالا طبقه بالا بر خلاف پایین ساکت بود ما کلی سنسور از اپرپاد به کای گفتم
_سنسور ها رو قیر فعال کن
@اوک(بچه ها کای هکره)
کمی بعد سنسور ها غیر فعال شد
@ات تمومه برو
_اوک
بعد خیلی آروم حرکت کرد، رفتم جلو که رسیدم جلوی در اتاق وون هو(پسر یوران) رسیدم به کای گفتم
_غیر فعال دیگه!
@آره برو اوکیه
آروم درو باز کردم رفتم تو درو بستم دوربین های اتاق هم غیر فعال بود شروع کردم به گشتن نزدیک یه ساعت بود که داشتم می گشتم ولی اصلا اون لپ تاب کوفتی رو پیدا نمی کردم اوفففف بعد کوک با حالت نگران از پشت اپریاد گفت
+ات صدامو داری حالت خوبه؟ کجایی دیگه بیا باشین ساعت یازدهه
_من خوبم فقط اون لپ تاب لامصب پیدا نمیکنم!
+آگه نیست بیا خطرناکه!
_نع پیداش می کنم!
بعد شروع کردم به گشتن بعد نیم ساعت یه چیزی توجهم رو جلب کرد آروم رفت، طرفش یسسس لب تاپ رو پیدا کردم اول روشن ش کردم تمام اصلاعات رو ریختم تو فلشم
خودم مرتب کردم لب تاپ گرفتم دستم اومدم برم بیرون وون هو دم در بود (علامت وون هو ×)
×خب خب اینجا یه گربه داریم که انگار به جای موش دنبال لونه موش می گرده!
+بزار حدس بزنم کی هستی کیم ات! درسته نع؟
_عوضی
×من عوضی ام!؟ تو داری اطلاعات ما رو می بری بعد من عوضی ام!؟
نذاشتم ادامه ی حرفش رو بزنه یدونه زدم وسط پاش یه دونه هم زدم تو دماغش بعد بدو بدو فرار کردم
×بگیریدش(با عربده)
خیلی ترسیده بودم نمی دونم چرا من قبلا هم از این کارا کردم ولی هیچوقت نترسیده بودم از پشت ارپاد گفتم
_بچه ها فرار کنید نقشه لو رفته!
@ات کجاییی؟
+من بدون تو هیج جا نمیرم!
_فقط برید حالا(با بغض و داد)
@(ایشنون در رفت)
+ات دارم میام نترس خب؟
_فقط برو (با داد)
داشتم حرف می زندم که یهوو کلی آدم گنده جلوم ظاهر شدن کوک هم از پشت ظاهر شد
+ات!
شروع کردیم به مبارزه آروم فلشم رو انداختم تو جیب کتش و گفتم
_کوک برو اطلاعات دسته توعه!
اومد جواب بده که با تیر زدن به دستش
_کوک(با جیغ)
+ا..ت
تنها کاری می تونستم بکنم این بود که فراریش بدم از پنجره پرتش کردم پایین که یهوو اون گنده ها گرفتنم وون هو هم از جلو اومد
+گربه وحشی خودم می دونم چه جوری ادبت کنم ببریدش اتاق شکنجه به اوما هم چیزی نگین خودم درستش میکنم!
!چشم ارباب
بعد یه دستمال اومد جلوی صورتم و سیاهی.....
خمارییییی🌚🦋
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟑𝟐
بع از ۱ ساعت رسیدیم وارد مهمونی شدیم همه جا بوی مشروب و سیگار می یومد لباس همه ناجور بود یوران هم اون طرف بود مست کرده بود رفتیم با بچه ها یه گوشه ی سالن که یک ساعتی گذشت که روبه پسرا کردم و گفتم
_من میرم بالا حواستون باشه
+اوکیه
@برو ما پشتت هستیم
_باشه
بعد آروم جوری که کسی نفهمه رفتم بالا طبقه بالا بر خلاف پایین ساکت بود ما کلی سنسور از اپرپاد به کای گفتم
_سنسور ها رو قیر فعال کن
@اوک(بچه ها کای هکره)
کمی بعد سنسور ها غیر فعال شد
@ات تمومه برو
_اوک
بعد خیلی آروم حرکت کرد، رفتم جلو که رسیدم جلوی در اتاق وون هو(پسر یوران) رسیدم به کای گفتم
_غیر فعال دیگه!
@آره برو اوکیه
آروم درو باز کردم رفتم تو درو بستم دوربین های اتاق هم غیر فعال بود شروع کردم به گشتن نزدیک یه ساعت بود که داشتم می گشتم ولی اصلا اون لپ تاب کوفتی رو پیدا نمی کردم اوفففف بعد کوک با حالت نگران از پشت اپریاد گفت
+ات صدامو داری حالت خوبه؟ کجایی دیگه بیا باشین ساعت یازدهه
_من خوبم فقط اون لپ تاب لامصب پیدا نمیکنم!
+آگه نیست بیا خطرناکه!
_نع پیداش می کنم!
بعد شروع کردم به گشتن بعد نیم ساعت یه چیزی توجهم رو جلب کرد آروم رفت، طرفش یسسس لب تاپ رو پیدا کردم اول روشن ش کردم تمام اصلاعات رو ریختم تو فلشم
خودم مرتب کردم لب تاپ گرفتم دستم اومدم برم بیرون وون هو دم در بود (علامت وون هو ×)
×خب خب اینجا یه گربه داریم که انگار به جای موش دنبال لونه موش می گرده!
+بزار حدس بزنم کی هستی کیم ات! درسته نع؟
_عوضی
×من عوضی ام!؟ تو داری اطلاعات ما رو می بری بعد من عوضی ام!؟
نذاشتم ادامه ی حرفش رو بزنه یدونه زدم وسط پاش یه دونه هم زدم تو دماغش بعد بدو بدو فرار کردم
×بگیریدش(با عربده)
خیلی ترسیده بودم نمی دونم چرا من قبلا هم از این کارا کردم ولی هیچوقت نترسیده بودم از پشت ارپاد گفتم
_بچه ها فرار کنید نقشه لو رفته!
@ات کجاییی؟
+من بدون تو هیج جا نمیرم!
_فقط برید حالا(با بغض و داد)
@(ایشنون در رفت)
+ات دارم میام نترس خب؟
_فقط برو (با داد)
داشتم حرف می زندم که یهوو کلی آدم گنده جلوم ظاهر شدن کوک هم از پشت ظاهر شد
+ات!
شروع کردیم به مبارزه آروم فلشم رو انداختم تو جیب کتش و گفتم
_کوک برو اطلاعات دسته توعه!
اومد جواب بده که با تیر زدن به دستش
_کوک(با جیغ)
+ا..ت
تنها کاری می تونستم بکنم این بود که فراریش بدم از پنجره پرتش کردم پایین که یهوو اون گنده ها گرفتنم وون هو هم از جلو اومد
+گربه وحشی خودم می دونم چه جوری ادبت کنم ببریدش اتاق شکنجه به اوما هم چیزی نگین خودم درستش میکنم!
!چشم ارباب
بعد یه دستمال اومد جلوی صورتم و سیاهی.....
خمارییییی🌚🦋
۸.۲k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.